غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • اى ناگزران عقل و جانم
    اى نقش خيال تو يقينم
    تا با خودم از عدم كمم كم
    در بازم با تو خويشتن را
    گويى كه به دل چه اى چو تيرم
    پيش تو به قلب و قالب اى جان
    اى شكل و دهان تو كم از نيست
    گر با تو به دوزخ اندر آيم
    تا چند چهار ميخ دارى
    تا چند فسرده روح دارى
    بى هيچ بخر مرا هم از من
    مانند ميان خود كنم نيست
    با تن چكنم نه از زمينم
    من سايه شدم تو آفتابى
    بگشاى نقاب تا ببينم
    خواننده تو باش سوى خويشم
    در ديده به جاى ديده بنشين
    تو عاشق هست و نيست خواهى در ديده ز بيم غيرت تو
    در ديده ز بيم غيرت تو



  • وى غارت كرده اين و آنم
    وى خال جمال تو گمانم
    چون با تو بوم همه جهانم
    تا با تو بمانم ار بمانم
    پرسى كه به تن كى كمانم
    آنم كه چو هر دو حرف آنم
    كى بود كه كنى كم از دهانم
    حقا كه بود به از جنانم
    در حجره ى تنگ كن فكانم
    در سايه ى دامن زمانم
    هر چند برايگان گرانم
    زيرا كه هنوز در ميانم
    با جان چكنم نه آسمانم
    يك راه برآى تا نمانم
    بنماى جمال تا بدانم
    تا مركب پى بريده رانم
    تا نامه ى نانبشته خوانم
    بپذير مرا كه من چنانم اكنون نه سناييم سنانم
    اكنون نه سناييم سنانم


/ 436