ما فوطه و فوطه پوش ديديم بر مسند زاهدان گذشتيم هم ساكن خانقاه بوديم هم محنت قال و قيل برديم از اينهمه جز نشاط بازار بگزيديم يارى از خرابات دل بر غم روى او فگنديم او نيست كسى و ما نه بس كس
او نيست كسى و ما نه بس كس
تسبيح مراييان شنيديم در عالم عالمان دويديم هم خرقه ى صوفيان دريديم هم شربت طيلسان چشيديم رنگى به حقيقتى نديديم با او به مراد آرميديم سر بر خط راى او كشيديم زين روى به يكدگر سريديم
زين روى به يكدگر سريديم