ما همه راه لب آن دلبر يغما زنيم هم توان از دو لبش شكر زدن يغما وليك ما چو وامق او چو عذرا ما چو رامين او چو ويس شخص را مى وار هر شب در بر ويس افگنيم بر بخفتن گاه صحبت در بر ما افگند خوش بدست امروز و دى با آن نگارين عيش ماگر وصال او به جور از ما ستاند روزگار گر وصال او به جور از ما ستاند روزگار
شكر او را به بوسه هر شبى يغما زنيم هر شبى راه لب آن دلبر يغما زنيم رطل زيبد در چنين حالى اگر صهبا زنيم بوسه وامق وار هر دم بر لب عذرا زنيم لب به بوسه گاه عشرت بر لب او ما زنيم خوشتر از امروز و دى فردا و پس فردا زنيمدست در عدل غيا الدين والدنيا زنيم دست در عدل غيا الدين والدنيا زنيم