موى چون كافور دارم از سر زلفين تو خاك بر سر كردم از طور رخ پر آب تو مونس من ماه و پروينست هر شب تا به روز زعفرانست از رخ من توده بر بالين من گر مسلمان كشتن آيين باشد اندر كافرىرخنه افتد بيشك اندر دين تو زين كارها رخنه افتد بيشك اندر دين تو زين كارها
زندگانى تلخ دارم از لب شيرين تو سنگ بر دل بستم از جور دل سنگين تو زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروين تو ارغوانست از رخ تو سوده بر بالين تو در مسلمانى مسلمان كشتنست آيين توكى پسندد عاشق تو رخنه اندر دين تو كى پسندد عاشق تو رخنه اندر دين تو