از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله خدمت كنم به پيشت همچون صراحى از جان تا روز ژاله بارد از چشم همچو رودم دارم هزار بوسه بر روى و چشم تو من مهمان حسن دارى سير از پى خرد را
مهمان حسن دارى سير از پى خرد را
بى خواب و بي قرارم چون بر گلت كلاله تا برنهى لبم را بر لبت چون پياله آرى نكو نمايد بر روى لاله ژاله گر ميدهى وگرنه بيرون كنم قباله مر تشنگان خود را ندهى يك پياله
مر تشنگان خود را ندهى يك پياله