غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • اى صنم در دلبرى هم دست و هم دستان تراست
    هم حيات از لب نمودن هم شفا از رخ چو حور
    در سر زلف نشان از ظلمت اهريمنست
    اى چراغ دل نمي دانى كه اندر وصل و هجر
    در ميان اهل دين و اهل كفر اين شور چيست
    از جمال و از بهايت خيره گردد سرو و مه
    آنچه بت گر كرد و جادو ديد جانا باطل است
    گر من از حوارى جنت ياد نارم شايدم
    از همه خوبان عالم گوى بردى شاد باش
    در همه جايى سنايى چاكر و مولاى تست اين چنين صيدى كه در دام تو آمد كس نديد
    اين چنين صيدى كه در دام تو آمد كس نديد



  • بر دل و جان پادشاهى هم دل و هم جان تراست
    با دم عيسى و دست موسى عمران تراست
    بر دو رخ از نور يزدان حجت و برهان تراست
    دوزخ بى مالك و فردوس بى رضوان تراست
    گر مسلم بر دو رخ هم كفر و هم ايمان تراست
    سرو بستانى تو دارى ماه بى كيوان تراست
    در دو مرجان و دو نرگس كار اين و آن تراست
    كانچه حورالعين جنت داشت صد چندان تراست
    داورى حاجت نيايد اى صنم فرمان تراست
    گر برانى ور بخوانى اى صنم فرمان تراست گوى گردون بس كه اكنون نوبت ميدان تراست
    گوى گردون بس كه اكنون نوبت ميدان تراست


/ 436