غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • جانا نگويى آخر ما را كه تو كجايى
    ما را ز عشق كردى چو آسياى گردان
    گه در زمين دلها پنهان شوى چو پروين
    از بهر لطف مستان وز قهر خود پرستان
    بهر سماع دنيا بر شاخهاى طوبا
    خورشيدوار كردى چون ذره هاى عقلى
    ياقوت بار كردى عشاق لاله رخ را
    اى يافته جمالت در جلوه ى نخستين
    روح القدس ندارددر خوبى و لطافت
    بردار پرده از رخ تا حضرت الاهى
    گويى مرا بجويى آخر كجا بجويم
    بگشاى بند مرجان تا همچو طبع بي جان
    اى تافته كمالت از چار سوى اركان
    بر خيره چند جويم آنرا كه او ندارد
    ما ز انتظار مرديم از عشق تو وليكن
    گيرم كه بار ندهى ما را درون پرده
    بى روى تو نگارا چشم اميد ما را
    ناديده كس وليكن از سنگ و چوب كويت نى نى اگر نديدى رويت چگونه گفتى
    نى نى اگر نديدى رويت چگونه گفتى



  • كز تو ببرد آتش عشق تو آب مايى
    خود همچو دانه گشتى در ناو آسيايى
    گاه از سپهر جانها چون ماه نو برآيى
    چون برق ميگريزى چون باد مي ربايى
    چون عندليب بيدل همواره مي سرايى
    دلهاى عاشقان را در پرده ى هوايى
    از نوك كلك نرگس بر لوح كهربايى
    منشور حسن و تمكين از خلعت خدايى
    با خاك كف پايت يكذره آشنايى
    گردد ز مهر چهرت پر نور و روشنايى
    در گرد گوى ارضى يا حلقه ى سمايى
    بندازد از جمالت جان تاج كبريايى
    پنهان ز هر دو عالم در صدر پارسايى
    منزل به كوى رندى يا راه پارسايى
    در حجره ى غريبان تو خود درون نيايى
    كم زان مكن كه بيرون رويى به ما نمايى
    بايد ز نقش نامه نام تو توتيايى
    بدهند اگر بپرسى بر حسن تو گوايى در نظمهاى عالى وصف ترا سنايى
    در نظمهاى عالى وصف ترا سنايى


/ 436