غاليه بر عاج برآميختى بر گل سرخ اى صنم دلرباى روز فروزنده به روى و مرا اشك رخ من چو عقيق و زرست با دل من نرد جفا باختى
با دل من نرد جفا باختى
مورچه از عاج برانگيختى رغم مرا مشك سيه بيختى با شب تاريك برآميختى تا شبه از سيم درآويختى بر سر من گرد بلا بيختى
بر سر من گرد بلا بيختى