غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • آن دلبر عيار من ار يار منستى
    گر هيچ كلاهى نهدم از سر تشريف
    بر افسر شاهان جهانم بودى فخر
    ور گل دهدى چشم مر از آن رخ چون باغ
    گرهيچ عزيز دهدم از پس خوارى
    جوزاى كمركش كشدى غاشيه ى من
    ور كژدم زلفش گزدى مر جگرم را
    هر روز دلى نو دهدم از دو لب خويش
    يارى كه نسوزد نه بسازد ز لب او
    گر هيچ قبولم كندى سايه ى آن در
    گر لطف لبش نيستى از قهر دو زلفش
    گويند كه جز هيچ كسان را نخرد يار ور داغ سنايى ننهادى صفت او
    ور داغ سنايى ننهادى صفت او



  • كوس لمن الملك زدن كار منستى
    سياره كنون ريشه ى دستار منستى
    كر پاردم مركبش افسار منستى
    صحراى فلك جمله سمن زار منستى
    بالله همه گلهاى جهان خار منستى
    گر حشمت او همره زنار منستى
    هر چيز كه آن مال جهان مار منستى
    گر ديده ى شوخش نه جگر خوار منستى
    شايستى اگر در دل بيمار منستى
    خورشيد كنون سايه ى ديوار منستى
    هر چوب كه افراخته تر دار منستى
    من هيچكسم كاش خريدار منستى كى خلق چنين سغبه ى گفتار منستى
    كى خلق چنين سغبه ى گفتار منستى


/ 436