اى آنكه رخ چو ماه دارى آيين دل سمنبران را بر عرصه ى شطرنج خوبى در مجمع خيل خوبرويان هر لحظه رهى دگر نمايى در شوخى دست برد خواهى گر قتل سناييت گناهست
گر قتل سناييت گناهست
رخساره ى من چو كاه دارى بر سيم ز سيب جاه دارى از لطف هزار شاه دارى چون يوسف پيشگاه دارى برگوى كه چند راه دارى كز خوبى دستگاه دارى دانم كه بسى گناه دارى
دانم كه بسى گناه دارى