سرودي در بهار - ابر و کوچه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابر و کوچه - نسخه متنی

فریدون مشیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














سرودي در بهار

پرستوهاي شب پرواز کردند

قناري ها سرودي ساز کردند

سحرخيزان شهر روشنايي

همه دروازه ها را باز کردند

شقايق ها سر از بستر کشيدند

شراب صبحدم را سرکشيدند

کبوترهاي زرين بال خورشيد

به سوي آسمان ها پر کشيدند

عروس گل سر و رويي بياراست

خروش بلبلان از باغ برخاست

مرا بال اين سبکبالان سرمست

سحرگاهان زهر گفتگوهاست

خدا را بلبلان تنها مخوانيد

مرا هم يک نفس از خود بدانيد

هزاران قصه ناگفته دارم

غمم را بشنويداز خود مرانيد

شما دانيد و من کاين ناله از چيست

چهدردست اين که در هر سينه اي نيست

ندانم آنکه سرشار از غم عشق

جدايي را تحمل مي کند کيست

مرا ?ا نازنين از ياد
برده

به آغوش فراموشي سپرده

اميدم خفته اندوهم شکفته

دلم مرده تن و جانم فسرده

اگر من لاله اي بودم به باغي

نسيمي مي گرفت از من سراغي

دريغا لاله اين شوره زارم

ندارم همدمي جز درد و داغي

دل من جام لبريز از صفا بود

ازين دلها ازين دلها جدا بود

شکستندش به خودخواهي شکستند

خطا بود آن محبت ها خطا بود

خدا را بلبلان تنها مخوانيد

مرا هم يک نفس از خود بدانيد

هزاران قصه ناگفته دارم

غمم را بشنويد از خود مرانيد









/ 56