دريا - ابر و کوچه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابر و کوچه - نسخه متنی

فریدون مشیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














دريا

به چشمان پريرويان اين شهر

به صد اميد مي بستم نگاهي

مگر يک تن ازين ناآشنايان

مرا بخشد به شهر عشق راهي

به هر چشمي به اميدي که اين اوست

نگاه بي قرارم خيره مي ماند

يکي هم زينهمه نازآفرينان

اميدم را به چشمانم نمي خواند

غريبي بودم و گم کرده راهي

مرا با خود به هر سويي کشاندند

شنيدم بارها از رهگذران

که زير لب مرا ديوانه خواندند

ولي من چشم اميدم نمي خفت

که مرغي آشيان گم کرده بودم

زهر بام و دري سر مي کشيدم

به هر بوم و بري پر مي گشودم

اميد خسته ام از پاي نشست

نگاه تشنه ام در جستجو بود

در آن هنگامه ديدار و پرهيز

رسيدم عاقبت آنجا که او بود

دو تنها و دو سرگردان دو بي کس

ز خود بيگانه از هستي رميده

ازين بي درد مردم رو نهفته

شرنگ نا اميدي ها چشيده

دل از بي همزباني ها شکسته

تن از نامهرباني ها فسرده

ز حسرت پاي در دامن کشيده

به خلوت سر به زير بال برده

دو تنها دو سرگردان دو بي کس

به خلوتگاه جان با هم نشستند

زباني بي زباني را گشودند

سکوت جاوداني را شکستند

ميپرسيد اي سبکباران مي پرسيد

که اين ديوانه از خود بدر کيست

چه گويم از که گويم با که گويم

که اين ديوانه را از خود خبر نيست

به آن لب تشنه مي مانم که ناگاه

به دريايي درافتد بي کرانه

لبي از قطره آبي تر نکرده

خورد از موج وحشي تازيانه

مي پرسد اي سبکباران مپرسيد

مرا با عشق او تنها گذاريد

غريق لطف آن دريا نگاهم

مرا تنها به اين دريا سپاريد








/ 56