شراب شعر چشمهاي تو - ابر و کوچه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابر و کوچه - نسخه متنی

فریدون مشیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














شراب شعر چشمهاي تو

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

همه انديشه ام انديشه فرداست

وجودم از تمناي تو سرشار است

زمان در بستر شب خواب و بيدار است

هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز

خيالم چون کبوترهاي وحشي مي کند پرواز

رود آنجا که مي يافتند کولي هاي جادو گيسوش شب را

همان جا ها که شب ها در رواق کهکشان ها خود مي
سوزند

همان جاها که اختر ها به بام قصر ها
مشعل مي افروزند

همان جاها که رهبانان معبدهاي ظلمت نيل مي
سايند

همان جا ها که پشت پرده شب دختر خورشيد فردا را مي آرايند

همين فرداي افسون ريز رويايي

همين فردا که راه خواب من بسته است

همين فردا که روي پرده پندار من پيداست

همين فردا که ما را روز ديدار است

همين فردا که ما را روز آغوش
و نوازش هاست

همين فردا همين فردا

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان در بستر شب خواب و بيدار است

سياهي تار مي بندد

چراغ ماه لرزان از نسيم سرد پاييز
است

دل بي تاب و بي آرام من از شوق
لبريز است

به هر سو چشم من رو ميکند فرداست

سحر از ماوراي ظلمت شب مي زند
لبخند

قناري ها سرود صبح مي خوانند

من آنجا چشم در راه توام
ناگاه

ترا از دور مي بينم که مي آيي

ترا از دور مي بينم که ميخندي

ترااز دورمي بينم که مي خندي و مي آيي

نگاهم باز حيران تو خواهد ماند

سراپا چشم خواهم شد

ترا در بازوان خويش خواهم ديد

سرشک اشتياقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد

تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت

برايت شعر خواهم خواند

برايم شعر خواهي خواند

تبسم هاي شيرين ترا با بوسه
خواهم چيد

وگر بختم کند ياري

در آغوش تو

اي افسوس

سياهي تار مي بندد

چراغ ماه لرزان از نسيم سرد پاييز
است

هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها
باز

زمان در بستر شب خوابو بيدار است









/ 56