خطبه 098-در ستم بنى اميه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متني

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متني

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

 



خطبه 098-در ستم بنى اميه


 


خبر از ستمگرى و فساد بنى اميه سوگند به خدا! بنى اميه چنان به ستمگرى و حكومت ادامه دهند كه حرامى باقى نماند جز آنكه حلال شمارند، و پيمانى نمى ماند جز آنكه همه را بشكنند، و هيچ خيمه و خانه اى وجود ندارد جز آنكه ستمگارى آنان در آنجا راه يابد، و ظلم و فسادشان مردم را از خانه ها كوچ دهد، تا آنكه در حكومتشان دو دسته بگريند. دسته اى براى دين خود كه آن را از دست داده اند، و دسته اى براى دنياى خود كه به آن نرسيده اند، و يارى خواستن يكى از ديگرى، چون يارى خواستن برده از ارباب خويش است كه در حضور ارباب اطاعت دارد و در غيبت او بدگويى مى كند. در حكومت بنى اميه هر كس به خدا اميدوارتر باشد بيش از همه رنج و مصيبت ببيند، پس اگر خداوند عافيت و سلامتى بخشيد، قدرشناس باشيد و اگر به بلا و گرفتارى مبتلا گشتيد، شكيبا باشيد كه سرانجام، پيروزى با پرهيزكاران است.


خطبه 099-در گريز از دنيا


 


خدا را بر نعمتهايى كه عطا فرمود ستايش مى كنيم و در كارهاى خود از او يارى مى جوييم، از او سلامت در دين را خواهانيم آنگونه كه تندرستى بدن را از او درخواست داريم پرهيز از دنياپرستى اى بندگان خدا، شما را به ترك دنيايى سفارش مى كنم كه شما را رها مى سازد، گرچه شما جدايى از آن را دوست نداريد، دنيايى كه بدنهاى شما را كهنه و فرسوده مى كند با اينكه دوست داريد همواره تازه و پاكيزه بمانيد. شما و دنيا به مسافرانى مانيد كه تا گام در آن نهاده، احساس دارند به پايان راه رسيدند، و تا قصد رسيدن به نشانى كرده اند، گويا بدان دست يافتند، در حالى كه تا رسيدن به هدف نهايى هنوز فاصله هاى زيادى است. چگونه مى تواند به مقصد رسد كسى كه روز معينى در پيش دارد؟ و از آن تجاوز نخواهد كرد! مرگ به سرعت او را مى راند، و عوامل مختلف او را برخلاف خواسته خود از دنيا جدا مى سازند. روش برخورد با دنيا پس در عزت و ناز دنيا بر يكديگر پيشى نگيريد، و فريب زينتها و نعمتها را نخوريد و مغرور نشويد، و از رنج و سختى آن نناليد، و ناشكيبا نباشيد، زيرا عزت و افتخارات دنيا پايان مى پذيرد، و زينت و نعمتهايش نابود مى گردد، و رنج و سختى آن تمام مى شود، و هر مدتى و مهلتى در آن به پايان مى رسد، و هر موجود زنده اى به سوى مرگ مى رود آيا نشانه هايى از زندگى گذشتگان كه برجا مانده شما را از دنياپرستى باز نمى دارد؟ اگر خردمنديد!! آيا در زندگانى پدران شما آگاهى و عبرت آموزى نيست؟ مگر نمى بينيد كه گذشتگان شما باز نمى گردند؟ و فرزندان شما باقى نمى مانند؟ مگر مردم دنيا را نمى نگريد كه در گذشت شب و روز حالات گوناگونى دارند؟ يكى مى ميرد و بر او مى گريند، و ديگرى باقيمانده به او تسليت مى گويند، يكى ديگر بر بستر بيمارى افتاده ديگرى به عيادت او مى آيد، و ديگرى در حال جان كندن است، و دنياطلبى در جستجوى دنياست كه مرگ او را درمى يابد، و غفلت زده اى كه مرگ او را فراموش نكرده است، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مى پويند. به هوش باشيد، مرگ را كه نابودكننده لذتها و شكننده شهوتها و قطع كننده آرزوهاست، به هنگام تصميم بر كارهاى زشت، به ياد آوريد، و براى انجام واجبات، و شكر در برابر نعمتها و احسان بى شمار الهى، از خدا يارى خواهيد.

/ 384