الى الرفيقِ الأعلى - دريای موج خيز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دريای موج خيز - نسخه متنی

علی ابوالحسنی منذر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الى الرفيقِ الأعلى

علامه، در واپسين سال هاى حيات، از فرطِ مطالعاتِ بى وقفه و پى گير خويش، اسير بستر بيمارى شد و روز جمعه 28 ربيع الثانى 1390 هجرى قمرى "برابر با 12 تير 1349 شمسى" هنگام اذان ظهر، در تهران دار فانى را بدرود گفت. زمانى كه چشم از جهان بر مى گرفت و به ديدار محبوب مى رفت، زبانش به اين كلمات مترنم بود كه اللهم إن هذِهِ سَكَراتُ المَوتِ قَدْ حَلتْ فَأَقْبَلْ اِلَىّ بِوَجْهِكَ الكَريمِ.... [ امينى، محمد، سيرى درالغدير، ص 8. ]

در ساعات آخر، مناجات 'خمسه عشر' امام سجاد "ع" را بر لب داشت و چون فصل مناجات تائبين را به پايان رساند، مرغ روحش به آسمان پرواز كرد. [ امينى، محمدهادى، يادنامه علامه امينى، ضميمه روزنامه رسالت، ص 5. ] آيت اللَّه سيد محمدتقى آل بحرالعلوم نقل مى كند:

پس از وفات امينى، پيوسته در اين فكر بودم كه علامه امينى عمرش را قربانى و فداى مولا ساخت. مولا در آن عالم با وى چه خواهد كرد؟

اين فكر مدت ها در ذهنم بود، تا اين كه شبى در عالم رؤيا ديدم گويى قيامت برپا شده و عالم حَشْر است و بيابانى سرشار از جمعيت؛ ولى مردم، همه متوجه يك ساختمانى هستند. پرسيدم: 'آن جا چه خبراست؟' گفتند: 'آن جا حوض كوثر است.' من جلو رفتم و ديدم حوضى است و باد، امواجى در آن پديد آورده و متلاطم است. وجود مقدس على بن ابى طالب "ع" كنار حوض ايستاده اند و ليوان هاى بلورى را پر ساخته، به افرادى كه خود مى شناسند، |مى دهند| و در اين اثنا همهمه اى برخاست. پرسيدم: 'چه خبر است؟' گفتند: 'امينى آمد!' به خود گفتم: 'بايستم و رفتار على "ع" با امينى را به چشم ببينم كه چگونه خواهد بود.' ده، دوازده قدم مانده بود كه امينى به حوض برسد، ديدم كه حضرت ليوان ها را به جاى خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب كوثر پرساختند و چون امينى به ايشان رسيد، به روى امينى پاشيدند و فرمودند: 'خدا روى تو را سفيد كند، كه روى ما را سفيد كردى!'

از خواب بيدار شدم و فهميدم كه على "ع" پاداش تأليف الغدير را به مرحوم امينى داده است. [ امينى، محمدهادى، يادنامه علامه امينى، ضميمه روزنامه رسالت، ص 6. ]

جنازه شريف علامه، به نجف اشرف انتقال يافت و با تشييعى باشكوه، در سرداب مخصوص جنب كتابخانه عمومى اميرالمؤمنين، كه خود برآورده بود، به خاك سپرده شد. [ امينى، محمدهادى، يادنامه علامه امينى، ضميمه روزنامه رسالت، ص 15. ] در پى رحلت امينى، در نجف و ديگر شهرها و در اماكن مختلف ايران و ديگر كشورهاى اسلامى - چنان كه شايسته او بود - از سوى علما و مراجع بزرگوار، همچون امام خمينى "ره" ، مجالس ترحيم و تكريم برپا گشت و شيفتگان ولايت، در ماتم او به سوگ نشستند. [ حكيمى، محمدرضا، حماسه غدير، ص 345. ] عاش سعيداً و مات سعيداً!

/ 41