الغدير، شاهكارِ جاويدانِ امينى - دريای موج خيز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دريای موج خيز - نسخه متنی

علی ابوالحسنی منذر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الغدير، شاهكارِ جاويدانِ امينى

آثار مكتوب امينى، همه، ارجمند و خواندنى است؛ اما، در آن ميان، الغدير كتابى ديگر است و اين دايرة المعارفِ سترگ را بايد ''شاهكار'' او، بلكه شاهكار بزرگ شيعه در عصر حاضر، شمرد. نگارش الغدير، تقريباً چهل سال از عمر امينى را به خود اختصاص داده [ امينى، محمدهادى، يادنامه علامه امينى، ضميمه روزنامه رسالت، ص 5. ] و براى نوشتن آن، ده هزار كتاب را، كه بالغ بر چندين مجلد مى شده، از باى بسم اللَّه، تا تاى تَمت خوانده و به صد هزار كتاب، مكرر مراجعه داشته است. [ امينى، محمد، سيرى درالغدير، ص 25 - 26. ]

الغدير، براى امينى، فراتر از يك كتاب بود؛ فلسفه زندگى بود. برخى وى را تشويق مى كردند، همچون سنت معمول فقيهان، به جاى نگارش الغدير، رساله عمليه "توضيح المسائل" بنويسد و او - با توجه به تأمين كامل اين نياز به دست فقهاى بزرگ عصر - مى فرمود: ''رساله من، توضيح المسائل من و برنامه من، همين كتاب الغدير است!'' [ يادنامه علامه امينى، ص 5. از يكى از نزديكان علامه، جناب حاج ابوالحسن ابراهيمى "تاجر فرش در خيابان ولى عصر تهران" نيز شنيدم كه مى گفت: ''زمانى نيز كه رساله عمليه مرحوم آيت اللَّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى - مرجع دل آگاه و فرهنگ بان معاصر - از طبع در آمد و خبر آن به گوش امينى رسيد، به ايشان پيغام داد، نگارش رساله و پرداختن به شئون معمول مرجعيت، از ديگر فقيهان نيز بر مى آيد. بجا بود اين سنخ كارها وا مى گذاشتيد و يكسره به امورى همچون نگارش ملحقات احقاق الحق يا احياى متون و مآثر كهن شيعى مى پرداختيد كه انجام آن، تنها از امثال حضرت عالى ساخته است....''. ]

علامه براى تأليف الغدير، منابع موجود در كتابخانه هاى عمومى و خصوصى نجف اشرف را به دقت بررسى كرد و سپس براى تكميل تحقيقات خويش، به ايران، هند، سوريه و تركيه سفر كرد و با تلاشى تحسين برانگيز و در عين حال حيرت آور، مصادر ماجراى غدير و مناقب آل اللَّه را در كتابخانه هاى مهم آن كشورها، مطالعه و احياناً استنساخ كرد. [ امينى، محمد، سيرى درالغدير، ص 7 - 8. ]

وقتى به نگارش كتاب اشتغال داشت، به حدى در تفكر و مطالعه مستغرق مى شد كه ساعت ها مى گذشت و هيچ احساس گرسنگى و تشنگى نمى كرد. [ يادنامه علامه امينى، ضميمه روزنامه رسالت. ] زمانى كه از سفر علمى و تحقيقى چندماهه اش به هندوستان بازگشت، از وى پرسيدند كه هنگام اقامتتان در هند، با گرماى آن كشور چه مى كرديد؟ لختى تأمل كرد و سپس گفت: ''عجب، اصلاً متوجه گرماى آن جا نشدم!'' [ به نقل از آيت اللَّه خزعلى. ] فرزند ايشان نقل مى كند:

شب ها حدود ساعت نه و ده كه مى شد، بچه ها گرسنه شان مى شد و احتياج به غذا داشتند. مرحوم علامه دستور فرموده بودند كه ''ناهار و شام بچه ها را به موقع بدهيد و منتظر حضور من بر سر سفره نباشيد''؛ لذا مادرم، شامِ بچه ها را مى داد و ما مى خوابيديم و ايشان در كتابخانه مشغول مطالعه بودند. مادرم غذا را در ظرفى، روى چراغ مى گذاشت كه ايشان پس از مطالعه صرف كنند؛ ولى صبح كه ما مى رفتيم، مى ديديم غذا به همان حالت روى چراغ مانده و از بين رفته است. اواخر عمر، ايشان به بيمارى سرطان ستون فقرات مبتلا شدند. در سال 48 بنا بود مورد عمل جراحى قرارگيرند و مهره هاى آسيب ديده با مهره هاى پلاستيكى تعويض شوند. مرا از نجف طلبيدند و پزشكان گفتند: ''مى خواهيم رضايت شما را براى عمل جراحى جلب كنيم.'' من سؤال كردم: ''تا چند درصد جاى اميدوارى براى بهبود هست؟'' دكتر گفت: ''ممكن است تا ده درصد جاى اميد باشد و نود درصد وخامت پيدا مى كند.'' گفتم: ''من راضى ام كه ايشان بماند و درد بكشد، ولى از دنيا نرود.'' گفت: ''چرا؟'' گفتم: ''وجود ايشان پربركت و مغتنم است.''

با اين كه مرض بر بدن ايشان كاملاً مسلط شده بود، من نديدم شكوه و گله اى نمايد. پيوسته مى گفت: ''خدايا، تو را شكر! يا على، مرا كمك كن!'' [ نيز مى گويد: از دكتر پرسيدم: ''چرا علامه امينى به اين بيمارى دچار شد، در حالى كه ايشان نه چاى مى خورد و نه سيگار و قليان مى كشيد و اهل هيچ گونه از اين قضايا نبود؟'' دكتر گفت: ''مرحوم امينى، چون هميشه روى زمين مى نشست و زياد خم مى شد، به اين بيمارى مبتلا شده است.'' "يادنامه علامه امينى، ص 5 ". ]

در سفر سوريه، روزانه هيجده ساعت كار مى كرد و مطلب مى نوشت. معمولاً افراد در تابستان براى استراحت به سفر مى روند و كم تر كار مى كنند؛ اما او، در سفر و حَضَر كار مى كرد. در سوريه، كليد كتابخانه ظاهريه "المكتبة الظاهريه" را به او داده بودند؛ صبح ها به آن جا مى رفت و تا غروب، يكسره كار مى كرد. در آن كشور، گذشته از عكس بردارى بيش از پنجاه كتاب خطى، كتاب خطىِ منحصر به فردى را شخصاً در طول سه ماه، به خط خود استنساخ كرد، كه اكنون در كتابخانه اميرالمؤمنين در نجف اشرف موجود است. [ ر.ك: آخوندى "داماد علامه" همان، ص 18 - 19. ] اين، حاكى از اهتمامِ شايانِ امينى به نُسَخ خطى و كهن است.

/ 41