اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5- آثار شجاعت در زندگى انسانها

نقطه مقابل صفت رذيله جبن و ترس همان شجاعت و دليرى است كه بحث هاى مربوط به آن در لا به لاى مباحث جبن و ترس آمد و هر يك از اين دو به قرينه مقابله در غالب بحث ها روشن مى شود، شناخت مفهوم جبن و ترس بدون شناخت مفهوم شجاعت مشكل است، همان گونه كه شناخت مفهوم شجاعت بدون شناخت جبن و ترس دشوار مى باشد.
با اين حال براى تكميل بحث هاى گذشته لازم به نظر مى رسد كه توضيحات بيشترى در باره شجاعت و آثار و پيامدهاى آن به ويژه از ديدگاه اخبار و احاديث اسلامى داشته باشيم.
1- در فرمان مالك اشتر كه «جامع ترين فرمان الهى سياسى » براى كشوردارى است در موارد متعددى به اين مساله اشاره فرموده است. در يك جا به مالك هشدار مى دهد كه افراد ترسو و حريص را جزء مشاوران خود قرار ندهد.
در جاى ديگر در مورد فرماندهان بزرگ لشكر(يا همه معاونان و كارگزاران) مى فرمايد: «ثم الصق بذوى المروآت و الاحساب و اهل البيوتات الصالحة و السوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة و السفى ء و السماحة، فانهم جماع من الكرم و شعب من العرف; رابطه خود را با افراد با شخصيت و اصيل و خاندان هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز، سپس با افراد شجاع و با شهامت و سخاوتمند و بزرگوار همكارى داشته باش، چرا كه آنها كانون بزرگوارى و مركز نيكى هستند»! (32)
در اينجا امام(ع) مساله شجاعت و شهامت را از اصول اساسى صفات برجسته انسانى و فرماندهان لشكر يا كارگزاران به طور عام شمرده است.
2- در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «الشجاعة زين، الجبن شين; شجاعت زينت است و ترس عيب است ». (33)
3- و نيز همان حضرت در حديث ديگرى مى فرمايد: «السخاء و الشجاعة غرائز شريفة يضعها الله سبحانه فى من احبه و امتحنه; سخاوت و شجاعت صفات شريفى است كه خداوند سبحان آن را در وجود كسانى كه دوستشان دارد و آزموده است قرار مى دهد». (34)
4- پيغمبر اكرم(ص) در مقام ذكر افتخارات اهل بيتش هفت صفت را ذكر مى كند كه يكى از آنها شجاعت است. (35) و در جاى ديگر افتخارات خود و خاندانش را در دو چيز خلاصه مى كند كه باز يكى از آنها شجاعت است. (36)
5- در حديث ليلة المبيت(شبى كه على(ع) به جاى پيامبر(ص) در بسترش خوابيد تا آن حضرت هجرت به مدينه را آغاز كند) مى خوانيم: صبحگاهان هنگامى كه محاصره كنندگان خانه پيامبر(ص) به درون خانه ريختند و به سوى بستر حمله كردند، على(ع) را به جاى پيامبر(ص) در بستر ديدند
 و با سخنان زشتى نسبت به مقام والاى على(ع) اهانت كردند، امام(ع) فرمود: اين سخنان را در باره من مى گوييد در حالى كه خداوند افتخارات بزرگى به من داده - و از جمله آنها - اين افتخار را ذكر فرمود: «و من الشجاعة ما لو قسم على جميع جبناء الدنيا لصاروا به شجعانا; خداوند آن قدر شجاعت به من عطا فرموده كه اگر بر تمام افراد ترسو و جبان دنيا تقسيم شود همه شجاع خواهند شد»! (37)
6- در خطبه معروف امام سجاد على بن الحسين(ع) در شام نيز مى خوانيم كه امام در آغاز خطبه تكان دهنده و تاريخيش فرمود: «ايها الناس: اعطينا ستا و فضلنا بسبع اعطينا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبة فى قلوب المؤمنين; اى مردم! خداوند شش موهبت به ما عطا فرموده و به هفت چيز ما را برترى داده است. آن شش موهبت عبارت است از علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبوبيت در دلهاى مؤمنان »! (38)
7- اين بحث را با حديث ديگرى از امام صادق(ع) پايان مى دهيم - هر چند سخن در اين زمينه بسيار است - فرمود: گروهى از اسيران را خدمت پيامبر(ص) آوردند پيامبر(ص)(به خاطر جناياتى كه آنها انجام داده بودند) دستور قتل آنها را صادر كرد به استثناى يك نفر، آن فرد تعجب نمود و عرض كرد چگونه مرا از ميان همه آنها آزاد كردى؟! فرمود: جبرئيل از سوى خدا اين خبر را به من داده است كه تو داراى پنج صفت هستى كه خدا و پيامبرش(ص) آن را دوست دارند; «الغيرة الشديدة على حرمك، و السخاء، و حسن الخلق، و صدق اللسان و الشجاعة; غيرت شديد نسبت به ناموست، و سخاوت، و خسن خلق، و راستگويى و شجاعت »!
هنگامى كه آن مرد اسير آزاد شده اين سخن را شنيد اسلام آورد و در زمره مسلمانان شايسته قرار گرفت. (39) از احاديث بالا و روايات متعدد و آياتى كه در بحث بالا داشتيم ارزش والاى اين فضيلت اخلاقى كاملا روشن مى شود، و اهميتى را كه اسلام براى آن قائل است در لا به لاى اين روايات و احاديث نمايان است.
ذكر اين نكته نيز لازم به نظر مى رسد كه «شجاعت » معنى وسيع و گسترده اى دارد كه دليرى در ميدان نبرد يكى از شاخه هاى آن است. شجاعت در ميدان سياست، در مسائل علمى، و ابراز و اظهار نظرات جديد منطقى و نوآوريها، و شجاعت در مقام قضاوت و داورى و مانند آن هر كدام يكى از شاخه هاى مهم شجاعت محسوب مى شود، لذا در بعضى از روايات مى خوانيم: «الصبر شجاعة; صبر نوعى شجاعت است ». (40)
در حديث ديگرى از على(ع) آمده است: «اشجع الناس اسخاهم; شجاع ترين مردم كسى است كه از همه با سخاوت تر باشد»! (41) و در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم: «لو تميزت الاشياء لكان الصدق مع الشجاعة و كان الجبن مع الكذب; هرگاه اشياء از هم جدا شوند، صدق و راستى در كنار شجاعت و ترس در كنار دروغگويى قرار خواهد گرفت ». (42)
اين احاديث هر كدام به يكى از شاخه هاى شجاعت اشاره مى كند كه در مفهوم جامع اين واژه درج شده است(دقت كنيد).

/ 265