اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته ها


در اينجا مسائل مهمى باقى مانده است كه تحت نه عنوان تشريح مى شود.

1- تعريف و حقيقت تكبر

بزرگان اخلاق گفته اند: اساس تكبر اين است كه انسان از اينكه خود را برتر از ديگرى ببيند احساس آرامش كند، بنابراين تكبر از سه عنصر تشكيل مى شود: نخست اينكه براى خود مقامى قائل شود، ديگر اينكه براى ديگرى نيز مقامى قائل شود و در مرحله سوم مقام خود را برتر از آنها ببيند و احساس خوشحالى و آرامش كند. از همين رو گفته اند تكبر(خود برتربينى) با عجب(خود بزرگ بينى) تفاوت دارد، در عجب هيچ گونه مقايسه اى با ديگرى نمى شود، بلكه انسان به خاطر علم يا ثروت يا قدرت و يا حتى عبادت، خود را بزرگ مى بيند، هر چند فرضا كسى جز او در جهان نباشد، ولى در تكبر حتما خود را با ديگرى مقايسه مى كند و برتر از او مى بيند. واژه «كبر و تكبر» گاه به آن حالت نفسانى كه در بالا اشاره شد گفته مى شود و گاه به عمل يا حركتى كه ناشى از آن است، مثلا چنان مى نشيند يا راه مى رود و سخن مى گويد كه نشان مى دهد خود را برتر از همه اطرافيانش مى بيند، اين اعمال و حركات را نيز تكبر مى نامند كه ريشه اصليش همان حالت باطنى و درونى است .نشانه هاى تكبر، بسيار زياد است، از جمله اينكه افراد متكبر انتظارات زيادى از مردم دارند، انتظار دارند ديگران به آنها سلام كنند، كسى پيش از آنها وارد مجلس نشود، هميشه در صدر مجلس جاى گيرند، مردم در برابر آنها كوچكى كنند، كسى از آنان انتقاد نكند و حتى پند و اندرز نگويد، همه براى آنها امتيازى قائل شوند و حريمى نگه دارند، مردم در برابر آنها دست به سينه باشند و هميشه از عظمت آنان سخن بگويند. بديهى است ظهور و بروز اين حالات تابع درجه شدت و ضعف تكبر است، در بعضى همه اين نشانه ها ظاهر مى شود و در بعضى قسمتى از اينها! اين حالات و حركات ريشه هاى درونى دارد، گاه بسيار ضعيف و پنهان است به طورى كه ممكن است افراد در برخوردهاى نخستين هرگز متوجه آن نشوند و حتى اين صفت مذموم را با نقطه هاى مثبت و قوت(مانند اعتماد به نفس و بزرگى شخصيت) اشتباه كنند و گاه به قدرى آشكار است كه هر كس از دور متوجه آن مى شود.

2- شاخه هاى تكبر


در اينجا مفاهيم متعددى وجود دارد كه گاه تصور مى شود همه با هم مترادف و يكسانند در حالى كه تفاوتهاى ظريفى با هم دارند هر چند ريشه همه آنها به «تكبر» باز مى گردد، ولى از زاويه هاى مختلف به آن نگاه مى شود. «خود برتربينى »، «خود محورى »، «خودخواهى »، «برترى جويى » و «فخرفروشى »، همه از مفاهيمى هستند كه ريشه آنها «تكبر» است، هر چند از زواياى مختلف ديده مى شود. كسى كه صرفا خود را بالاتر از ديگران مى بيند، «خود برتربين » است. كسى كه به خاطر اين خود برتربينى سعى دارد در همه جا و در همه كارهاى اجتماعى همه چيز را قبضه كند، «خود محور» است. كسى كه سعى دارد در مسائل اجتماعى مخصوصا به هنگام بروز مشكلات تنها به منافع خود بينديشد و براى منافع ديگران ارزشى قائل نباشد، «خودخواه » است. كسى كه سعى مى كند سلطه خود را بر ديگران مستحكم كند و آنها را زير سيطره خود قرار بدهد، گرفتار «برترى جويى » است. بالاخره كسى كه سعى دارد مال و ثروت يا قدرت و مقام خود را به رخ ديگران بكشد «فخرفروش » است. بنابراين همه اين صفات ريشه مشتركى دارد و آن تكبر است هر چند در چهره هاى مختلف ظاهر مى گردد.

3- تكبر در برابر چه كسى؟


علماى اخلاق تكبر را به سه بخش تقسيم كرده اند:

» تكبر در برابر خدا!

» تكبر در برابر پيامبران.

» تكبر در مقابل خلق خدا.

منظور از تكبر در برابر خداوند كه بدترين نوع تكبر است و از نهايت جهل و نادانى سرچشمه مى گيرد، اين است كه انسان ضعيف ادعاى الوهيت كند، نه تنها خود را بنده خدا نداند بلكه سعى كند مردم را به بندگى خود دعوت نمايد، يا همچون فرعون «...انا ربكم الاعلى; من پروردگار برتر شما هستم!» بگويد (35) و يا از «...ما علمت لكم من اله غيرى...; من خدايى جز خودم براى شماسراغ ندارم » (36) دم بزند. بسيار بعيد به نظر مى رسد كه افرادى همچون «فرعون » كه سالها بر كشور پهناور مصر حكومت مى كرد آنقدر كم عقل و بى هوش باشد كه خود را واقعا «رب اعلى » و تنها معبود بزرگ در جهان هستى بداند. بلكه بيشتر به نظر مى رسد كه او و افرادى امثال او براى تحميق توده هاى ساده لوح اين گونه ادعاها را مى كردند تا پايه هاى حكومت خود را از طريق ادعاى الوهيت محكم سازند. شكل ديگرى از تكبر در برابر خدا، تكبر ابليس و پيروان اوست كه از اطاعت خداوند سر باز زدند و تشخيص خود را برتر شمردند و به حكمت پروردگار خرده گرفتند و گفتند: چرا ابليس كه از آتش آفريده شده است در برابر يك موجود خاكى سجده كند؟ و گفت: «...لم اكن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حماء مسنون; من هرگز براى بشرى كه از گل خشكيده اى، كه از گل بدبويى گرفته شده است آفريده اى، سجده نخواهم كرد»، (37) «... قال انا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين; ... من از او بهترم! مرا از آتش آفريده اى و او را از گل »! (38) آرى گاه حجاب ضخيم كبر و غرور چنان جلو چشم عقل و هوش انسان را مى گيرد كه موجود ضعيفى، خود را آگاه تر از حكيم على الاطلاق مى پندارد. قسم دوم تكبر، تكبر در برابر انبياء و پيامبران است كه در ميان امتهاى پيشين بسيار ديده شده است، گروهى از مستكبران در اين امتها، از اطاعت پيامبران الهى سر باز مى زدند و از روى كبر و غرور همچون فرعونيان مى گفتند: «...انؤمن لبشرين مثلنا...; آيا ما به دو انسان كه همانند خودمان هستند(يعنى موسى و برادرش هارون) ايمان بياوريم »؟ (39) و گاه همانند قوم نوح به يكديگر مى گفتند: «و لئن اطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون; و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد به يقين زيانكاريد». (40) و گاه به بهانه جويى هاى كودكانه مى پرداختند و از سر لجاجت مى گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نمى شوند؟ چرا ما خدا را نمى بينيم؟; و قال الذين لايرجون لقائنا لو لاانزل علينا الملائكة او نرى ربنا». قرآن در ادامه اين آيه مى گويد: «لقد استكبروا فى انفسهم و عتوا عتوا كبيرا; آنها در باره خود تكبر ورزيدند و طغيان كردند». (41) قسم سوم، تكبر در برابر بندگان خداست به گونه اى كه خود را بزرگ بشمرد و ديگران را كوچك و خوار و بى مقدار، زير بار هيچ كس نرود، خود را از همه برتر ببيند و حق هيچ صاحب حقى را محترم نشمرد و دائما منتظر باشد كه ديگران براى او عظمت قائل شوند. اين نوع از كبر نمونه هاى فراوانى دارد كه نياز به شرح آن نيست، و گاه به حد اعلا مى رسد و به تكبر در برابر پيامبران و خداوند منتهى مى گردد. آرى آتش كبر و غرور، نخست از تكبر در برابر بندگان خدا سر مى زند، سپس به استكبار در برابر انبياء و رسولان پروردگار مى رسد و سرانجام به تكبر در برابر ذات پاك خداوندگار مى انجامد!

/ 265