اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4- درجات توكل


از آنچه در بحث قبل آمد به خوبى روشن مى شود كه چرا بعضى توكل قوى تر دارند و چرا بعضى مرتبه ضعيف ترى از توكل را دارا هستند، هنگامى كه پذيرفتيم توكل زاييده ايمان است، هر قدر ايمان به خدا و صفات پروردگار قوى تر گردد، به همان نسبت توكل او بيشتر مى شود، توكل فوق العاده ابراهيم زاييده ايمان فوق العاده او بود  و توكل عجيب اميرمؤمنان على(ع) در «ليلة المبيت » (شبى كه به جاى پيامبر(ص) خوابيد تا حضرتش مخفيانه از مكه به مدينه مهاجرت كند) نيز زاييده ايمان آن حضرت بود، مؤمنانى را نيز مى بينيم كه در مراحل متوسط يا پايين ايمانند و به همان نسبت بر خدا تكيه دارند. كسى از اماام على بن موسى الرضا7 پرسيد: آيه «و من يتوكل على الله فهو حسبه » مفهومش چيست؟ امام فرمود: «للتوكل درجات; توكل درجاتى دارد» سپس افزود: «منها ان تثق به فى امرك كله فى ما فعل بك فما فعل بك كنت راضيا و تعلم انه لم يالك خيرا و نظرا، و تعلم ان الحكم فى ذلك له، فتتوكل عليه بتفويض ذلك اليه; يكى از آنها اين است  كه در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مى دهد به او اعتماد كنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خير و نظارت بر امور تو فروگذار نمى كند، و نيز بدانى كه حاكميت در همه اينها از آن اوست، و كار خود را به او واگذارى و بر او توكل كنى » (46) (البته آنچه در اين روايت آمده بالاترين درجه توكل بر خداست و درجات ديگر با مقايسه با آن روشن مى شود).

بعضى از بزرگان علم اخلاق براى توكل سه درجه بيان كرده اند: نخست اينكه اعتماد و اطمينان انسان نسبت به خداوند مانند كسى باشد كه وكيل لايق و دلسوزى دارد كار خود را به او وامى گذارد(بى آنكه اصالت و استقلال خود را فراموش كرده باشد) و اين ضعيف ترين درجات توكل است! دوم اينكه حال او در وابستگى به لطف پروردگار مانند حال كودك نسبت به مادر باشد، او در ابتداى طفوليت كسى جز مادر را نمى شناسد، و به غير او اعتماد ندارد، و چون او را ببيند، به دامن وى مى آويزد، و اگر مادر حضور نداشته باشد هر حادثه اى براى او پيش آيد فورا مادر را صدا مى كند، و به هنگام گريه او را مى طلبد. بى شك اين درجه اى بالاتر از توكل است، زيرا در اين حالت انسان غرق عنايات حق است و جز او كسى را نمى بيند و در مشكلات غير او را صدا نمى زند. مرحله سوم كه از اين هم بالاتر است اين است كه در برابر خدا هيچ گونه اراده اى از خود نداشته باشد هر چه او بخواهد همان مطلوب اوست، و هر چه او نخواهد مورد بى اعتنايى اوست. بعضى از دانشمندان توكل ابراهيم(ع) را در اين مرحله دانسته اند كه وقتى برفراز منجنيق، آماده براى پرتاب در آتش مى شد، از فرشتگان چيزى نخواست و هنگامى كه از او پرسيدند آيا حاجتى دارى، گفت: دارم ولى نه به شما، و هنگامى كه به او گفته شد حاجتت را از خدا بخواه و نجات خود را از وى طلب كن گفت: «حسبى من سؤالى علمه بحالى; «علم خداوند به حال من، مرا از سؤال كردن بى نياز مى كند و اين درجه از توكل در ميان مردم بسيار كم است و مقام صديقين مى باشد و اين مخصوص كسانى است كه در برابر ذات پاك خدا و «اله » مبهوتند و غرق صفات جمال و جلال او هستند.» (47)

/ 265