اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير و جمع بندى

سرنوشت بخيلان


آيات نخست اين بحث به ماجراى عبرت انگيز يكى از ثروتمندان بزرگ بنى اسرائيل اشاره مى كند كه بر اثر«بخل »و تكبر و خود بزرگ بينى به سرنوشت بسيار دردناكى مبتلاشد. «قارون »از خويشاوندان نزديك حضرت موسى عليه السلام و از چهره هاى سرشناس و ثروتمند بنى اسرائيل و به ظاهر از نخستين مؤمنان به آن حضرت نيز بود  كه آگاهى فراوانى از تورات داشت،اما او مثل بسيارى از ثروتمندان خودخواه و از خدا بى خبر،علاقه فراوانى به نمايش دادن ثروت خويش در برابر ديدگان فقراى بنى اسرائيل داشت كه هر گاه اموال و دارايى عظيم و عجيب خويش را به نمايش مى گذاشت،دل هاى دنياپرستان را به تپش در مى آورد تا جايى كه تنها آرزوى مهم آنها اين بود كه روزى مثل قارون،صاحب چنين ثروتى شوند! قرآن مجيد در اين آيات مى گويد:«قارون از قوم موسى عليه السلام بود،ولى بر آنها ستم كرد، ان قارون كان من قوم موسى فبغى عليهم... » (1)

ستم او بر قومش هم به خاطر«بخل »شديدش بود كه راضى نبود كسى از ثروت اوبهره اى ببرد و هم به خاطر نمايش ثروت و به رخ كشيدن آن و هم به خاطر مخالفت شديد با حضرت موسى عليه السلام و همكارى با فرعونيان،هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام از اوطلب زكات كرده بود. اصولا ثروتمندان دنيا پرست،علاقه دارند كه قدرتهاى اجتماعى بيشترى در اختياربگيرند كه اين علاقه گاهى به خاطر فزون طلبى است و گاهى به دليل ترسى است كه ازقدرتهاى سياسى و اجتماعى ديگر دارند كه مبادا ثروت آنها توسط آن قدرتها آسيب بيند،به همين دليل هميشه با پيامبران كه مردم را زير چتر حكومت الهى قرار مى دادند،به مخالفت بر مى خاستند. قرآن در ادامه آيه در مورد ثروت «قارون »مى فرمايد:«آن قدر گنج به او داديم كه حمل صندوقهاى(جواهرات و درهم و دينار و اشياء قيمتى)او براى يك گروه زورمند،مشكل بود، و آتيناه من الكنوز ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبة اولى القوة... » (2)

«قارون »از وضع خود بسيار اظهار شادمانى مى كرد و همواره به عيش و نوش مشغول بود و غم بينوايان و رنج محرومان را هرگز احساس نمى كرد،حتى هنگامى كه(عاقلان مؤمن)قومش به او گفتند:«اين همه شادى مغرورانه مكن كه خداوند،شادى كنندگان مغرور را دوست نمى دارد و در آنچه خدا به تو داده،سراى آخرت را جستجو كن  و بهره ات را از دنيا فراموش منما(كه اين امانت،بيش از چند روزى دست تو نخواهد بود)وهمان گونه كه خدا به تو نيكى كرده،تو نيز به بندگان او نيكى كن و ثروت عظيم خود را وسيله فساد در زمين قرار مده كه خدا مفسدان را دوست ندارد،... اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا يحب الفرحين ابتغ فى ما آتاك الله الدار الآخرة و لا تنس نصيبك من الدنيا واحسن كما احسن الله اليك و لا تبغ الفساد فى الارض ان الله لا يحب المفسدين » (3)

/ 265