شكر خالق و شكر مخلوق - اخلاق در قرآن کریم جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 3

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انگيزه ديگر براى شكرگزارى اين است كه انسان هميشه به زيردستان خود نگاه كند و ببيند خداوند چقدر بر او منّت نهاده و چه امكاناتى در اختيار او قرار داده كه به دلايل مختلفى به ديگران نداده است، در حديثى مىخوانيم كه اميرمؤمنان على (عليه السلام) در نامه اى كه به يكى از اصحاب معروفش حارث هَمْدانى نوشت فرمود: «وَاَكْثِرْ اَنْ تَنْظُرَ اِلى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ، فَاِنَّ ذلِكَ مِنْ اَبْوابِ الشُّكْرِ; به افراد پايين تر از خود زياد نگاه كن، كه اين خود از ابواب شكر است». (1)

اين در حالى است كه اگر انسان به افراد بالاتر از خود بنگرد به يقين روح ناسپاسى همراه وسوسه هاى شيطانى در او زنده مىشود.

مطالعه بركات و آثار سپاس گزارى كه فزونى نعمت و دوام و بقاء آن است، و در بحث هاى گذشته به طور گسترده ذكر شد نيز از انگيزه هاى مهم محسوب مىشود.

براى ايجاد انگيزه هاى شكر در توده مردم نسبت به يكديگر نيز بهترين راه آن است كه افراد قدردان و شكرگزار و كسانى كه از خدمات و عطايا و كمك ها خوب استفاده مىكنند مورد تشويق قرار گيرند، تشويق هاى گفتارى، و تشويق هاى رفتارى. حضرت على (عليه السلام) در عهدنامه معروف مالك اشتر خطاب به مالك مىفرمايد: «وَلايَكُونَنّ الُْمحسِنُ وَ الْمُسيئُى عِنْدَكَ بِمَنْزَلَة سَواء فَاِنَّ فى ذلِكَ تَزْهيداً لاَِهْلِ الاِْحْسانِ فى الاِْحْسانِ وَ تَدْريباً لاَِهْلِ الاِْسائَةِ عَلَى الاِْسائَةِ; هرگز نبايد افراد نيكوكار و بدكار نزد تو يكسان باشند، زيرا اين كار سبب مىشود كه نيكوكاران در نيكى هايشان بى رغبت شوند، و بدكاران در اعمال بدشان تشويق گردند». (2)

شكر خالق و شكر مخلوق

بى شك شكرگزارى و سپاس، نه تنها در برابر خالق كه در برابر مخلوق نيز مطلوب است. كسى كه به ديگرى خدمت مىكند و نعمتى در اختيار او مىگذارد و از مواهب خويش به او مىبخشد هر چند انتظار قدردانى و تشكّر نداشته باشد، وظيفه انسانى


1. نهج البلاغه، نامه 69.

2. همان، نامه 53.

/ 451