امام حسين(ع) و عاشورا
علي شريعتي مقدمه
آن زمان كه قدم در كوره راه تاريخ مينهيم، در اين سيرگاه شاهد قلّهاي به بلندايتداوم زمانيم، برفراز اين قلههاي رفيع مهر درخشان بوسه زده و از تلالؤ نور آن تاريختابناك گشته. ...و نينوا دشتي است به بلنداي اين قلهها؛ حماسه سرايان در اين مقاله چنين نغمه سردادهاند: آن زمين كربلا بود و آن زمان عاشورا... آفتاب بر مركب زمين زرين نور سوار وتازيانه به دست گرما بر پشت زمين مينواخت، گردة نينوا از ضربت شلاق آفتاب تاول زدهبود... و فرات چون كف از دهان دشت بيرون جهيده و بر اندام آن جريان يافته... دررگهاي اين دشت خون سرخ جوشاني جريان داشت كه از خروش آن، شيعه حيات ابديمييافت، از شاهرگ نينوا خون حسين ميتراويد و در شبكههاي آن خون هابيليان سلالةرسول اكرم(ص) جوشش داشت. و زينب اين خون را پيام آور بود... كربلا بود و حماسهاي به استواري كوهساران، عاشورا بود و پيامي به لطافت نسيم. كربلا با خود حماسه خون و شهادت داشت كربلا با خود حماسه استقامت داشت. و عاشورا اين استقامت را به لطافت عشق آميخته بود و آن هم چه عشقي؟ عشقيكه از عمق جان 72 انسان عاشق به سوي حق زبانه ميكشيد... و شهادت را بر آنان گواراميساخت و اكنون مائيم و كربلا و شمائيد و عاشورا. زينب وار فرياد مظلوميت سردهيد و ظالم را رسواكنيد كه اگر حسين نميتوانبود... بايد زينب وار پيام آور شد... و خون سرخ حسين(ع) را در تداوم عاشورا، پيام آور بود... اينك پس از مقدمه به ابعاد زندگي معصوم پنجم، امام سوم حضرت ابا عبداللهالحسين(ع) ميپردازيم: نام:حسين(ع)
لقب:
سيد الشهدا(ع)كُنيه:
ابا عبدالله(ع) پدر و مادر:امام علي(ع) و فاطمه3
زمان و مكان تولد:
سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدينه منوّره وزمان و مكان شهادت:
عاشوراي سال 61 هجري در كربلا و در سن 57 سالگي مرقد شريف:
كربلاي معلّي،دوران زندگي در چهار بخش:
1 - عصر رسول خدا(ص) (حدود هفت سال)؛ 2 - دوران زندگي با پدر (حدود سي سال)؛ 3 - زندگي با برادرش امام حسن(ع) (حدود ده سال)؛ 4 - مدت امامت: (ده سال) .امام حسين(ع) در دوران ولادت
آغاز هجرت، هنوز امام حسين(ع) به دنيا نيامده بود. جبرئيل نزد پيامبر(ص) آمد وعرض كرد: «اي محمد! خداوند تو را به نوزادي از فاطمه(س) مژده ميدهد، كه به دنيا ميآيد وامتت بعد از تو او را ميكشند». پيامبر(ص) از اين خبر نگران شد... بار ديگر جبرئيل نازل گرديد و همين خبر راداد. باز پيامبر(ص) نگران گشت. جبرئيل به آسمان صعود كرد و سپس بازگشت و عرض كرد: «اي محمد! پروردگارت سلام ميرساند و مژده ميدهد كه مقام امامت و ولايت رادر ذرّية او قرار دادم». پيامبر(ص) از نگراني بيرون آمد و گفت: «راضي شدم». پيامبر(ص) همين مطلب را به فاطمه3 خبر داد. فاطمه3 نگران شد. وقتيپيامبر(ص) به فاطمه3 فرمود: «خداوند مقام امامت را در ذرّية او قرار ميدهد». فاطمه3 شاد شد و گفت:«خشنود شدم». ولادت امام حسين(ع)
امام حسين(ع) بنابر پارهاي از روايات در روز پنجم شعبان سال چهارم هجرت، درمدينه ديده به جهان گشود. ولادت آن حضرت را به پيامبر اكرم(ص) خبر دادند، آنحضرت نوزاد را به دست گرفته، در گوش راستش اذان و در گوش چپش جملههاي اقامه رابه زبان آورد و نامش را حسين گذاشت؛ سپس گوسفندي (قوچي) را به عنوان عقيقهقربانينمود. فاطمه زهرا3 به دستور رسول خدا(ص) موي سر حسين(ع) را تراشيد و به اندازةوزن آن، نقره به فقير صدقه داد. مطابق بعضي از روايات، بعد از نماز ظهر، جبرئيل نزد پيامبر(ص) آمد و مژدةولادت حسين(ع) را به پيامبر(ص) خبر داد. فرمود: الله اكبر. و نيز روايت شده؛ جبرئيل به پيامبر(ص) تبريك و تسليت گفت، تبريك به خاطرولادت حسين(ع) و تسليت به خاطر شهادت جانسوزش. مقام ارجمند حسن و حسين8 در نزد پيامبر(ص)
در مورد فضايل امام حسين(ع)، روايات و گفتار بسياري بيان شده كه در اين مقالهبه چند روايت اكتفا مينمايم: 1 - روزي پيامبر(ص) دست حسن و حسين8 را گرفته و فرمود: «كسي كه من،اين دو و پدر و مادر اين دو را دوست بدارد؛ در قيامت كنار من خواهد بود». 2 - پيامبر(ص) فرمود: «در روز قيامت، عرش خدا به تمام زينتها آراسته ميشود.امامحسن(ع) بالاي يكي از منبرها و امام حسين(ع) بر بالاي منبر ديگر قرار ميگيرند.خداوند عرش را با وجود اين دو بزرگوار ميآرايد، همچنانكه دو گوشواره، زن را ميآرايد». 3 - روزي پيامبر(ص) به علي(ع) فرمود: «سلامُ اللهِ عَلَيْكَ يا أبا الرَّيْحانَتَيْنِ، اُوصِيكَ بِرَيْحانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيا؛ سلام خدا بر توايپدر دو دسته گل خوشبو، تو را در دنيا به اين دو دسته گل خوشبوي خودم]حسنوحسين8[ سفارش ميكنم». محبت پيامبر(ص) به ياران امام حسين(ع) روزي پيامبر(ص) با جمعي از اصحاب عبور ميكردند. در مسير راه ديدند چند نفركودك با هم بازي ميكنند. پيامبر(ص) كنار يكي از آنها نشسته و به او بسيار محبت كرد وبين دو چشم او را بوسيده، سپس از آنجا گذشتند. بعضي از حاضران از پيامبر(ص)پرسيدند: «چرا در ميان آن كودكان، به يكي از آنها همه محبت كرديد؟!». پيامبر(ص) فرمود: «روزي اين كودك را ديدم با حسين(ع)، بازي ميكند و خاك زيرپاي حسين(ع) را بر ميدارد و به صورتش ميمالد؛ از اين رو كه او پسرم حسين را دوستميدارد، من نيز او را دوست دارم و جبرئيل به من خبر داد كه اين كودك، از ياران امامحسين(ع) در حادثه كربلا خواهد شد». حسين(ع) در عصر خلافت پدرش، علي(ع)
پس از كشته شدن عثمان؛ مسلمانان در مدينه، با حضرت علي(ع) بيعت كردند وآن حضرت زمام امور خلافت را به دست گرفت. آن حضرت در سراسر اين عصر، با حوادث تلخ روبه رو شد. از جمله سه جنگيعني: جَمَل، صفّين و نهروان، كه هر سه از طرف دشمنان داخلي (ناكثين، قاسطين ومارقين) دوران خلافت ايشان رخ داد. حسين(ع) در تمام اين حوادث، سايه به ساية پدرش علي(ع) حركت ميكرد.بازويي پرتوان و ياري مهربان براي پدر بود و در امور سياسي، اجتماعي، اقتصادي،قضايي و نظامي در صف اول ياران علي(ع) قرار داشت و شب و روز براي رفع مشكلاتگوناگون مردم، در خدمت پدر، ميكوشيد. امام حسين(ع) در جنگ جمل، صفّين و نهروان از رزمندگان پيشتاز و قهرمانسپاه پدرش حضرت علي(ع) بود. او و برادرش حسن(ع) همچون دو بازوي پرتوان برايپدر بودند و چون سربازي جان بر كف، از حريم پدر دفاع ميكردند. امير مؤمنان علي(ع) مراقب بود كه به آنها صدمهاي نرسد و هميشه ميفرمود:«براي حفظ نسل رسول خدا(ص)، مراقب آنها باشيد». ابن ابي الحديد دانشمند معروف اهل تسنّن مينويسد: در جنگهاي بزرگ و همچون جنگ جمل، حسن و حسين8 هميشه همراهعلي(ع) بودند و در ركابش هماهنگ با هم حمله ميكردند... حسن و حسين8 گاهي به پدر عرض ميكردند كه مانگران جان تو هستيم،شما حمله نكن، نحنُ نَكفِيكَ، ما تو را كفايت ميكنيم و به جاي تو به دشمن حمله كرده،آنها را باز ميداريم». حضرت علي(ع) پسرش محمد حنفيه را براي حملههاي شديد به دشمنتحريك ميكرد. شخصي از آن حضرت پرسيد: چرا محمد حنفيه را آن گونه بهميدانهاي خطرناك جنگ ميفرستي، ولي در مورد حسن و حسين8 مراقب حفظ آنهاهستي؟! حضرت علي(ع) در پاسخ فرمود: «لانَّهُما عَيْنايَ، وَمُحَمّدٌ يَدايَ، وَأنا أدْفَعُ عَنْ عَيْنِي بِيَدي؛ زيرا حسن و حسين8دو چشم من هستند؛ ولي محمد حنفيه دو دست من، و من به وسيلة دستم از چشمم دفاعمينمايم». بر همين اساس، علي(ع) در جنگ جمل، پرچم خود به نام عقاب را به پسرشمحمد حنفيه داد و در اين هنگام به حسن و حسين8 خطاب فرمود: «اِنّما دَفَعتُ الرّاية الي أخِيكُما وتَرَكْتُكُما لِمَكانِكُما مِن رَسُولِ الله(ص)؛ همانا پرچمرا به دست برادرتان ]محمد حنفيه[ دادم و به شما ندادم؛ از اين رو كه شما داراي مقامارجمندي در نزد رسول خدا(ص) هستيد ]مبادا آسيب ببينيد[». مقام و عظمت امام حسين(ع)
حضرت علي(ع) در كوفه حكومت ميكرد. يك سال بر اثر خشكسالي، قحطيشد. مردم به محضر علي(ع) آمده و از او خواستند از درگاه خدا براي آنها طلب باران كند.علي(ع) به حسين(ع) فرمود: برخيز و از درگاه خدا طلب باران كن». حسين(ع) برخاست و پس از حمد و ثنا و صلوات بر پيامبر(ص) عرض كرد: «ايخداوندي كه عطا بخش نيكيها و فرو فرستندة بركتها هستي! باران رحمتت را پياپي برما بباران و آب بارانت را به طور فراوان و شديد و پربار بر همه جا بفرست تا بندگانضعيفت از آن بهرهمند شوند و زمينهاي مرده، زنده و سرسبز گردند. آمين اي پروردگارجهانيان!». وقتي كه دعاي حسين(ع) به پايان رسيد، همان دم، باران فراواني باريدن گرفت؛به طوري كه يكي از باديه نشينان به محضر علي(ع) آمد و گفت: «ديدم آب باران در ميانگودالها و نهرها موج ميزد». نهضت عاشورا
مهمترين حادثهاي كه در زندگي سراسر با شكوه امام حسين(ع) رخ داد، جانبازي،فداكاري، ايثار و شهادت او و فرزندان و يارانش در دشت كربلا و در روز عاشوراي محرمسال 61 هجري بود، كه در تاريخ اسلام از برجستگي و عظمت مخصوصي برخوردار استو همة حوادث ديگر را تحت الشعاع قرارداده و همواره در فراز و نشيب تاريخ، جاويد وپايدار است و روز به روز بر شكوه آن ميافزايد. در بررسي و تجزيه تحليل نهضت هميشه جاويد حسين بن علي8 درعاشوراي خونين كربلا، از قديم، كتابها نوشته شده و بحثهاي دامنه داري به عمل آمدهاست. در اين مقاله به طور كوتاه به بررسي چند موضوع زير ميپردازم: 1 - تاريخچة آغاز نهضت امام حسين(ع)؛ 2 - سه عامل مهمّ نهضت امام حسين(ع)؛ 3 - نگاهي بر نتايج و آثار نهضت امام حسين(ع). تاريخچة آغاز نهضت امام حسين(ع)
معاويه پسر ابو سفيان در زمان خلافت عثمان، از استاندارهاي او در شام و نواحيآنجا بود و چون حاكمي قلدر و خودسر حكومت ميكرد و پس از مرگ عثمان كه در سال36 هجري رخ داد، مردم از هر سو به طرف امير مؤمنان علي(ع) آمدند و با او به عنوانخلافت، بيعت كردند، ولي دين به دنيا فروشان در حكومت علي(ع) جنگها برافروختند.نخست «ناكثين» (بيعت شكنان) جنگ جَمَل را در بصره پديد آوردند، سپس معاويه وطرفدارانش جنگ صفّين را كه هيجده ماه طول كشيد، به وجود آوردند و سپس خوارجكوردل «جنگ نهروان»را پيش آوردند. سرانجام علي(ع) پس از چهار سال و نه ماه و چندروز خلافت؛ در 21 رمضان سال 40 هجري به دست يكي از خوارج نهرواني «ابن ملجمملعون» در محراب عبادت ضربه خورد و همان موجب شهادتش گرديد. معاويه با قدرت بيشتري به ميدان آمد و با نيرنگهاي گوناگون و تهديدها وتطميعها، موجب شد كه امام حسن(ع) صلح پيشنهادي معاويه را ـ كه يك آتش بسموقت بود ـ بپذيرد. معاويه در حدود چهل سال در شام، و حدود بيست سال در سراسر جهان اسلامخلافت كرد و سرانجام در نيمة رجب سال 60 هجري از دنيا رفت. معاويه فرزند ابو سفيان و هند جگرخوار، در اين مدت جنايتهاي بيشماريانجام داد و به نام اسلام بزرگترين ضربهها را بر پيكر اسلام وارد آورد. در صلح نامهاي كه با امام حسن(ع) امضا كرده بود، پنج شرط وجود داشت:
1 - معاويه طبق قرآن و سنت و روش خلفاي شايسته رفتار كند؛ 2 - حسن و حسين8 آزاد باشند؛ 3 - مردم به خصوص شيعيان و دوستان علي و آل علي(ع) آزاد باشند و آزار واذيّت نشوند؛ 4 - سبّ و بدگويي به علي(ع) برداشته شود؛ 5 - و معاويه براي خود خليفه و جانشين تعيين ننمايد. اما وقتي معاويه برگردة مردم سوار شد، چنين گفت: «شَرَطْتُ لِلْحَسَنِ شُرُوطاً وَكُلّها تَحْتَ رِجْلِي؛ به شرايطي كه با حسن(ع) تعهدكردم، همة آنها زير پايم است». يكي از كارهاي زشت او اين بود كه در زمانش، از مردم براي يزيد بيعت گرفت وبراي اولين بار بدعت «وليعهدي» را به داخل اسلام آورد و براي اين كار به حجازمسافرت كرد و مخالفان را سخت تهديد نمود و با انواع نيرنگها، وليعهدي يزيد را درظاهر تثبيت نمود. حتي بعضيها مينويسند: يكي از مخالفان، عائشه بود. معاويه با نقشة شيطانيعجيبي اواخر شب، عائشه را به چاه انداخته، او را كشت. ولي وانمودكرد كه او خودش به چاهافتاده است. به قول حكيم سنايي شاعر معروف اهل سنت: عاقبت هم بهدست آن ياغيشد شهيد و بهكشتش آن طاغي آنكه با جفت مصطفي زين سانبد كند مرو را تومرد مخوان افرادي مانند امام حسين(ع) شديداً با پيشنهاد ولايتعهدي يزيد مخالفتكردند. و نيز عبدالله بن عمرو عبدالله بن زبير و عبدالرحمن بن ابو بكر جزء مخالفان بودند. پيام عاشورا در كلام امام حسين(ع)
«من ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر و بر سنت جدم(ص) و پدرم علي بنابي طالب(ع) قدم بردارم. همانا سنت پيامبر مرده و بدعت زنده شده است، پس اگر گوشبه سخنم باشيد، راه هدايت را به شما مينمايانم. نه، به خدا قسم! هرگز دست ذلت وخواري بدستشان نميدهم و مانند بردگان فرار نميكنم. يزيد مردي شرابخوار و قاتلانسانهاي بيگناه و متجاهر به فسق و تباهي است و شخصي مانند من هرگز با شخصيمانند او بيعت نميكند. واي به حال اسلام اگر امت گرفتار فرمانروايي همچون يزيد باشد.بارالها، من كار خير و معروف را دوست دارم و از بدي و كار و شر بيزارم. از تو ميخواهمبراي من آن را برگزيني كه مورد رضايت تو و رسولت باشد. اگر در دنيا هيچ جا و مكانامني نباشد، من هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نميكنم. رضاي خدا در خشنودي و رضايتما اهل بيت است. و ما بر بلايش صبر ميكنيم و پاداش صابران به نحو كامل به ماميدهد. به خدا قسم! هرگز پستي و ذلت را براي خويشتن نميپذيرم. هر كه مايل است خونش را در راه ما بريزد و خود را براي ديدار خدا آماده كردهاست، پس با ما در اين سفر همراه گردد. اي اصحابم! مرگ نيست جز پلي كه شما را از بدبختي و گرفتاري برهاند و بهبهشتهاي گسترده و نعمتهاي جاويدان برساند. اي اصحاب گراميام! اين بهشت است كه در درهايش بر روي شما گشوده شد ورودهايش به هم پيوسته و ميوه هايش رسيده است. پس از دين خدا و دين رسولشحمايت كنيد. من نه از روي تكبر و نه براي خوش گذراني قيام كردم و من نه مفسدم و نهستمگر، بلكه فقط به خاطر خيرخواهي در امتِ جدّم، قيام كردم. ما اهل بيت محمد(ص) سزاوارتر به ولايت اين امر هستيم، از اين ادعا كنندگانامري كه در خور آنان نيست. اي مردم! همانا دنيا پشت كرده و رو به نهايت گذارده و همانا آخرت با خوشي وخرمي فرا رسيده است. آيا نميبينيد كه حق كنار گذارده شده و از باطل نهي نميشود، جا دارد كه مؤمن بهلقاي پروردگارش مشتاق گردد. مردم بردگان دنيايند و دين جز بازيچهاي بر زبانشان نيست... پس هرگاه باحوادث آزمايش شدند، دينداران بسيار اندك خواهند بود. من مرگ را ]در راه حق[ جز سعادت و زندگي در پرتو ظالمان را جز بدبختينميبينم. به خدا قسم! پس از اين، زمان اندكي به اندازة زمان سوار شدن بر اسب نخواهيدماند، تا اينكه آسياب به گردش درآيد و شما را در تنگناي محور خويش خردكند. مرگ مانند گردن بند در گردن دختران، بني آدم را فرا گرفته است. و اشتياق من بهديدار نياكانم، مانند اشتياق يعقوب به يوسف است ]آمادة مرگ در راه خدايم[. همانا زنا زاده فرزند زنازاده، ما را مخير كرده است بين دو امر: يا شمشير بكشيم ويا ذلت را برگزينيم و هيهات! كه ما ذلت را براي خود برگزينيم. اي اصحابم! خداي تعالي در اين روز ]عاشورا[ اجازه داده است كه من و شماهاكشته شويم. پس بر شما باد! به صبر كردن و با دشمنان كارزار نمودن. امام نيست جز آن كس كه به كتاب خدا حكم كند و به عدالت به پاخيزد و به دينحق متدين باشد و خود را در آنچه مربوط به خدا است، نگهداري كند. گر شما را به جهان ديني و آييني نيستلا اقل مردم آزاده به دنيا باشيد» پيام عاشورا از كلام امام خميني؛
«ما هر چه داريم از محرم است. زنده نگهداشتن عاشورا، يك مسئلة بسيار مهم سياسي عبادياست. عاشورا را زنده نگهداريد كه با نگه داشتن عاشورا، كشور شما آسيب نخواهد ديد. اگر سيد الشهدا(ع) نبود، اين نهضت هم پيش نميرفت. سيد الشهدا(ع) همه جاهست: «كل ارض كربلا»؛ همه جا محضر سيد الشهدا(ع) است». اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنتها را حفظ كنيد. روضة سيد الشهدا، براي حفظ مكتب سيد الشهدا(ع) است، آن كساني كهميگويند روضة سيد الشهدا(ع) را نخوانيد، اصلاً نميفهمند مكتب سيد الشهدا(ع) چهبوده و نميدانند يعني چه، نميدانند اين گريهها و اين روضهها حفظ كرد، مكتب را. كربلا كاخ ستمگران را با خون در هم كوبيد و كربلاي ما، كاخ سلطنت شيطاني رافرو ريخت.» پيام عاشورا از كلام مقام معظم رهبري(دام ظله العالي) به نظر من امروز اين پيام عاشورا، از ديگر درس ها و پيامهاي عاشورا براي مافوريتر است. ما بايد بفهميم چه بلايي بر سر آن جامعه آمده كه سر حسين بن علي(ع)نوة رسول گرامي اسلام و فرزند خليفة بر حق مسلمين علي بن ابيطالب(ع) در همانشهري كه پدر او بر مسند خلافت مينشسته است، گردانده شد و آب از آب هم تكاننخورد. بايد ببينيم، چگونه از همان شهر افرادي آمدند به كربلا و او و اصحابش را با لبتشنه به شهادت رساندند و حرم امير المؤمنين(ع) را به اسارت گرفتند. حرف در اين زمينهزياد است. من در پاسخ به اين سؤال، يك آيه از قرآن را مطرح ميكنم. قرآن جواب ما راداده است. قرآن درد و بيماري را به مسلمين معرفي ميكند. آن آيه اين است كهميفرمايد: «فَخَلَف مِنْ بَعْدِهِم خَلَفٌ أضاعُوا الصّلوة واتّبعوا الشَّهَوات فَسَوفَ يَلقون غَيّاً». دو عامل، عوامل اصلي اين گمراهي و انحراف عمومي است: يكي دور شدن از ذكرخدا كه مظهر آن صلوة و نماز است؛ يعني فراموش كردن خدا و معنويت و جدا كردنحساب معنويت از زندگي و فراموش كردن توجه و ذكر و دعا و توسل و طلب توفيق ازخداي متعال و توكل بر خدا، و كنار گذاشتن محاسبات خدايي از زندگي، و عامل دوم«اتبعوا الشهوات» است، يعني دنبال شهوترانيها و هوسها و در يك جمله دنياطلبيرفتن و به فكر جمع آوري ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوت دنيا افتادن و اصلدانستن اينها و فراموشي آرمانها. اين درد اساسي و بزرگ است و ما هم ممكن است به اين درد دچار بشويم. عاشورا غير از درس، يك صحنة عبرت است. عاشورا از اين جهت، كمال اهميت را دارد كه فداكاري و از خودگذشتگي كه در اينقضيه انجام گرفت، يك فداكاري و از خودگذشتگي استثنايي بود. امام حسين(ع) و نماز
در روايت آمده است: هنگامي ظهر فرا رسيد (دو سپاه آماده شدند كه به امامت امام حسين(ع) نمازجماعت بخوانند). امام حسين(ع) به فرزندش امام سجاد و يا حضرت علياكبر8فرمود: اذان و اقامه بگو. وي اذان و اقامه گفت و سپس نماز خواندند. در ظهر روز عاشورا، هنگامي كه «ابو ثمامه صيداوي» وقت نماز را به ياد امامحسين(ع) آورد، امام در حق او دعا كرد و فرمود: نماز را به يادم آوردي، خدا تو را ازنمازگزاران يادآور قراردهد. در عصر تاسوعا، حسين(ع) به برادرش عباس(ع) فرمود:
«اگر بتواني كه لشگر دشمن را برگرداني و امروز جنگ نشود، چنين كن تا مگرامشب براي پروردگارمان نماز بخوانيم؛ زيرا او ميداند كه من نماز و تلاوت قرآن را دوستدارم.» سفارش امام حسين(ع) به نماز شب
امام حسين(ع) هنگام وداع در روز عاشورا به زينب كبري3 فرمود: «اي زينب،خواهرم! در نماز شب مرا فراموش مكن.» نماز روز عاشورا
بسياري از ياران با وفاي شهيد كربلا، امام حسين(ع)، به خاك و خون غلتيده و بهشرف شهادت نائل آمده بودند. «ابو ثمامه صيداوي» - يكي از فداكاران و ياورانامامحسين(ع) - متوجه شد كه وقت نماز ظهر فرا رسيده است. بيدرنگ به حضور امامحسين(ع) شتافت و گفت: «يا ابا عبدالله! جانم فدايت باد، ميبينم كه اين دشمنان بيدين، دست به نبرديسخت زدهاند، اما به خدا سوگند! من نميگذارم تو كشته شوي، مگر اينكه پيش از تو بهخون درغلتم. اينك دوست دارم، كه اين آخرين نماز ظهر را با شما به جاي آورم». امام حسين(ع) سر بر آسمان بلند كرد و چون ديد هنگام نماز فرا رسيده، فرمود: «اي ابو ثمامه! از نماز ياد كردي، خداوند تو را در صف نمازگزاران قرار دهد. سپسفرمود: از اين گروه بخواه تا دست از جنگ بردارند، زيرا ما ميخواهيم اقامة نماز كنيم». دراين هنگام يكي از سربازان سپاه يزيد، با صداي بلند و گستاخانه و بيشرمانه فرياد برآورد:«نماز شما مقبول درگاه خداوند نيست!». «زهير بن قين» و «سعيد بن عبدالله» كه چنين ديدند، پيش روي حضرتايستادند، تا امام بتواند نماز ظهر را به جا آورد. آن دو بزرگوار وجود خود را سپر تيرها ونيزهها ساختند و امام حسين(ع) در آن هنگامة خون و شمشير، با تعداد اندكي كه از يارانبينظيرش باقي مانده بود، به اقامة نماز خوف پرداخت. مناجات امام حسين(ع) در شب عاشورا
در شب عاشورا، ياران فداكار امام حسين(ع) هر كدام با يك زباني وفاداري خود رااعلام كردند. يكي از ياران، محمد بن بشر حضرمي بود. تازه به او خبر رسيده بود كهپسرت در مرز به دست كافران اسير شده است. محمد گفت: «خودم و پسرم را در راه خدا بهحساب ميآورم، من دوست ندارم كه پسرم در تنگنا باشد و من بعد از او باقي بمانم». امام حسين(ع) سخن او را شنيد به او فرمود: «خدا تو را رحمت كند بيعتم را از توبرداشتم تو آزاد هستي برو در مورد آزاد سازي پسرت تلاش كن». محمد گفت: «درندگان مرا بدرند و زنده بخورند، اگر بخواهم از تو جدا گردم». امامحسين(ع) پنج لباس يماني كه قيمت آنها هزار دينار بود به او داد و فرمود: اينها را به پسر ديگر خود بده، تا او به عنوان فديه آنها را ببرد و به كفّار بدهد وبرادرش را از اسارت آزاد سازد. در شب عاشورا حسين و يارانش به راز و نياز و مناجات با خداوند پرداختند. بعضيدر ركوع و برخي در سجده و عدهاي ايستاده و نشسته بودند و زمزمهاي مانند صداي زنبورداشتند، 32 نفر از سپاه دشمن وقتي كه اين حالت را از آنها ديدند تحت تأثير قرار گرفته وبه آنها پيوستند. اسرار عاشورا
عبدالله بن فضيل از امام صادق(ع) ميپرسد: اي فرزند رسول خدا! چگونه استكه روز عاشورا بزرگترين روز مصيبت و حزن و اندوه و گريه است و حتي از روز وفاتپيامبر و حضرت زهرا و امير المؤمنين و امام مجتبي: نيز مصيبتش افزونتر استفرمود: روز حسين بالاترين مصيبت را بر تمام روزهاي سال دارد، زيرا پنج تن اهل كساگراميترين انسانها نزد خدا بودند، روزي كه پيامبر از دنيا رفت، وجود امير المؤمنين(ع) وفاطمة زهرا و حسنين(ع) براي مردم ماية عزا و تسلاّي خاطر بود، پس روزي كهفاطمه3 از دينا رفت وجود آن سه بزرگوار براي مردم تسليّت بود و روزي كه اميرالمؤمنين(ع) از دنيا رفت وجود حسنين ماية تسلاّي خاطرهها بود و روزي كه مجتبي ازدنيا رفت، وجود حسين(ع) ماية عزا و تسليّت بود، ولي هنگامي كه حسين(ع) به شهادترسيد، هيچ يك از اهل كسا باقي نمانده بود كه براي مردم ماية تسلي خاطرها باشد، لذا ازدنيا رفتن حسين(ع) مانند از دنيا رفتن اهل كسا بود چنانچه وجودش مانند وجودهمهشان بود. فرارسيدن محرم
امام باقر(ع) فرمود: هنگامي كه ماه محرم ميرسيد، پدرمـ سلام الله عليهـ هرگزخندان ديده نميشد و اندوه بر او مستولي ميگشت تا ده روز ميگذشت، پس وقتي روزعاشورا ميرسيد، آن روز، مصيبت و گريه و غم و حزنش بود. عاشورا، روز غم
اما رضا(ع) فرمود: هر كس كه عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريهاش باشد؛خداوند، روز قيامت را براي او روز شادي و سرور قرار ميدهد. اسرار روز عاشورا
موسي كليم(ع) در كوه طور در مناجات خود در پيشگاه خداوند متعال عرضهداشت: «خدايا! چرا امت پيامبر خاتم را بر ساير امتها برتري بخشيدهاي. ندا رسيد به دليلِ ده خصلتي كه در آنها وجود دارد. موسي كليم(ع) گفت: خدايا آن ده خصلت كدامند، تا به بني اسرائيل تذكر بدهم تاآنها را انجام دهند. ندا رسيد آن ده خصلت عبارتند از: 1 - نماز؛ 2 زكات؛ 3
حج؛ 4
جهاد؛ 5
نماز جمعه؛ 6
نماز جماعت(ع)-قرآن8
دانش9 -
روزه؛ 10 -
عاشورا. موسي كليم(ع) عرضه داشت عاشورا چيست؟ خداوند متعال فرمود: عاشورا همانروز گريه كردن و شبيه گريه كنندگان بودن براي نوة محمد(ص) و خواندن مراثي و اقامةماتم بر مصيبت فرزند مصطفي است. اي موسي! كسي نيست كه در اين روز اشك بريزد و يا در شمار عزاداران باشد، مگرآن كه بهشت را براي او منظور ميدارم و كسي در اين روز مالي را در اين راه خرج نميكند،جز آن كه بركتي در مال او مقرر ميدارم و در برابر هر درهمي، هفتاد درهم به او خواهم دادو بهشت را جاي او گردانم و مورد عفو و غفران خويش قرار دهم. به عزت و جلال خودمسوگند! كه هيچ زني يا مردي نيست كه در روز عاشورا اشكي خالصانه بريزد، جز آن كهپاداش صد شهيد را به او عطا خواهم كرد.» امام رضا(ع) فرمود: «به راستي محرم ماهي است كه مردمان عهد جاهليت جنگ و خون ريزي را درآن حرام ميشمردند، ليكن خونهاي ما را در اين ماه حلال شمردند، و حرمت ما راشكستند و فرزندان و زنان را به اسارت كشيدند و آتش در خيمههاي ما افروختند و آنچهدر آنها زاد و توشه داشتيم به يغما بردند و حرمت رسول الله(ص) را در امر ما نگاهنداشتند.»