همسران امام حسين(ع)
حبيبا... احمدي
مقدمه
زندگينامة رهبران جامعه و بستگان آنان، به ويژه رهبران ديني ـ پيامبران وامامان ـ هماره مورد توجه جامعه و پژوهشگران ميباشد.انگيزة اصلي اين حساسيت،تأثيرگذاري و نقشآفريني آنان در ساختار جامعه و نيز سرعت بخشيدن به روند تكامليكاروان بشريت است. چون رهبران ديني بيشترين نقش را در اين عرصه ايفا مينمايند،زندگي آنان نيز هماره زير ديد همگان است.به همين جهت دودمان و خانواده اين افرادنيز بيش از ديگران مورد تحقيق ميباشد.
به ويژه اين كه همسر امام همام،مادر امام بعد از خودش؛ يعني علي بنالحسين(ع) و امامان بعدي نيز ميباشد.دودمان پيامبران و امامان، برترين و پاكتريندودمان در ميان انسانها است. آنان همواره از مردان پاك و زنان پاكدامن پديدارشدهاند.سلالة پيامبران وامامان هماره از اصلاب شامخه و ارحام مطهره بودهاند.به همينجهت برگزيدگان خداي سبحان نيز از همين تيره و تبار پديد آمدهاند.انسانهايي كه ازانديشة زلال بهرهمنداند و الهي ميانديشند و رفتارشان به دور از هر نوع آلايندگيزندگياست.
عرصة پژوهش در مورد نسل و تبار پيامبران و امامان هماره وسيع بوده و در برخيموارد كه پيرامون آنان شبهه وجود دارد،هر مقدار پژوهش دقيقتر و وسيعتر شكلگيرد،تبار آنان روشنتر خواهد گشت. تحقيق پيشرو نيز قدمي ولو كوچك در اين ساختبزرگ بوده كه با عنوان «همسران امام حسين(ع)» تهيه و تقديم ميگردد.
همسران امام حسين(ع)
آثار روايي و تاريخي براي امام حسين(ع) پنج همسر نام ميبرد كه شش فرزند ازاو به دنيا آوردهاند، نام ميبرد.
1 - «ليلا» دختر ابي مرّة بن غروة،مادر علي اكبر كه در كربلا به شهادت رسيد.
2 - «حرار» (آزاده) يا غزاله و يا شهربانو دختر يزدگرد كه مادر علي بن الحسين؛يعني امام سجاد، ميباشد.
3 - «رباب» كه مادر يك پسر به نام عبدالله رضيع (بر سر زبانها معروف به علياصغر) كه در آغوش پدر در كربلا هدف قرار گرفت و شهيد شد و نيز مادر دختري به نامسُكَينه است كه در فاجعه كربلا به اسارت درآمد.
4 - «ام اسحاق» دختر طلحة بن عبيدالله كه مادر دختري به نام فاطمه است.
5 - «قضاعية» مادر جعفر كه در زمان حضرت درگذشت.
شهربانو
در مورد تاريخ زندگي همسران حضرت و اين كه كدام يك از آنان در كربلا حضورداشتند و ساير ويژگيهاي آنان سخن فراوان وجود دارد،ليكن در مورد هيچ كدام از آنان بهمقدار «شهربانو» در ميان نويسندگان بحث نشده است.
درباره ايشان سؤالاتي مطرح است،مانند اين كه آيا زني به نام شهربانو همسرحضرت بوده است؟و آيا اين بانو دخترِيزدگرد، پادشاه ايران بوده كه به اسارت مسلماناندرآمده بوده؟و آيا همين خانم مادرِ امام سجاد(ع) ميباشد،كه امام سجاد از جانب مادرايراني است و بالما´ل امامان بعد از وي نيز از جانب مادر ايراني هستند،
و اين موضوع در گرايش ايرانيان به تشيع نقش ايفا نموده است؟
ميتوان گفت خواستگاه برخي از اين سؤالها ترديدهايي است كه از قلم برخينويسندگان معاصر تراوش نموده است. برخي ذهنيتها ونيز بعضي شواهد باعث ايجادترديد و تراوشِ شبهه گشته، چه بسا موجب ترديد ديگران نيز شده باشد.
در فراهم آوردن پاسخ صحيح براي سؤالهاي ياد شده، به پژوهشي تاريخي نيازاست كه در اين فرصت، فشرده به بررسي و پاسخ سه سؤال ميپردازيم. بررسي و پاسخسؤال چهارم از دايرة موضوع بيرون ميباشد و پيش از پرداختن به ويژگيهاي برخيجريانهاي تاريخي، نخست نگرشي كوتاه به اصل جريان در منابع ديرينه و معتبر رواييو تاريخي ميافكنيم،آن گاه خصوصيات آنها را مورد توجه قرار خواهيم داد.
شهربانو در گذر تاريخ
دربارة اصل جريان ميتوان گفت، از جمله رخدادهاي تاريخي است كه دربسياري از منابع روايي و تاريخي ديرينه ثبت شده است و از شهرتي بهرهور است كه باقرائن و شواهد جانبي به شكلگيري آن اطمينان حاصل ميگردد.بسياري از مورخان ومحدثان شيعه و سني اصل جريان را نگاشتهاند كه به برخي از ديرينهترين و معتبرترينآنهابه ترتيب تاريخ اشاره ميشود.مانند نصر بن مزاحم، (در گذشت 212) و محمد بنسعد، (درگذشت 230) و قاضي نعمان، (درگذشت 263) و يعقوبي، (درگذشت 282) ومحمد بن حسن صفار، (درگذشت 290) و طبري، (درگذشت 310).و ابن اَبي ثلجبغدادي، (درگذشت 325) و كليني، (درگذشت 329) و حسن بن محمد، (درگذشت378) و صدوق، (درگذشت 381) ومفيد، (درگذشت 413) و محمد بن جرير رستمطبري امامي، (درگذشت در قرن پنجم) و فتال نيشابوري، (درگذشت 508) وزمخشري، (درگذشت 528) و علامة طبرسي (امين الاسلام)، (درگذشت 548) و ابنشهرآشوب، (درگذشت 588) و سبط ابن جوزي، (درگذشت 666) و ابن خلكان(درگذشت 681) و ابوالفتح اربيلي، (درگذشت 693) و علامة حلي، (درگذشت726) و شهيد اول (شهادت 786) و ابن صباغ مالكي، (درگذشت 855)،
نويسندگان و محققان قرن هشتم به بعد نيز به همين منوال اصل جريان را ثبتوآن را پذيرفتهاند.
اين منابع روايي و تاريخي را به چهار دستة عمده ميتوان تقسيم نمود.برخي ازآنها جريان را مربوط به دوران خليفة دوم و برخي به دوران خليفة سوم و بعضي به دورانولايت و حكومتداري اميرالمؤمنين(ع) دانستهاند. برخي هم خصوصيات را ذكرننمودهاند،تنها به اصل جريان پرداختهاند كه به شرح كوتاه اين محورها ميپردازيم:
الف: جريان نخست كه در بسياري از منابع به چشم ميخورد اين است كه دردوران عمر كه ايران به دست مسلمانان فتح شد،دو تن از دختران يزدگرد، به اسارتمسلمانان درآمدند و به مدينه منتقل شدند كه در اين باره مينگارند:
هنگامي كه آن دختر وارد مسجد شد، مسجد نوراني گشت و وقتي نگاه عمر به اوميافتد، دختر صورت خويش را از وي پوشانده و ميگويد: «اُه بي روز باد هرمز!»كنايه ازاين كه روزگار فرزندان هرمز(هرمز پسر انوشيروان جد يزدگرد سوم)به كجا انجاميد!
عمر پنداشت كه به وي دشنام ميدهد. در صدد تنبيه وي برآمد كهاميرالمؤمنين(ع) وي را از آن كار باز ميدارد و ميفرمايد:دختر را آزاد گذاريد تا، كسي را بههمسري برگزيند. آن گاه وي گشتي در ميان مردان زده، حسين بن علي(ع) را انتخابمينمايد.علي(ع) ازوي ميپرسد: نامت چيست؟ ميگويد «جهان شاه». علي ميفرمايد:نه، شهربانويه.
آن گاه علي(ع) رو به حسين نموده و ميفرمايد:اين بانو فرزندي به دنيا خواهد آوردكه بهترين روي زمين خواهد بود. شهربانو، علي بن الحسين(ع) را به دنيا ميا´ورد كه بهوي گفته ميشود فرزند دو برگزيده،ابن الخيرتين فخيرة الله من العرب هاشم و من العجمفارس.
ب: جريان دوم مربوط به دوران خلافت عثمان است كه عبدالله بن عامر كريزعامل عثمان در خراسان دو تن از دختران يزدگرد را اسير ميكند و به حضور عثمان درمدينه ميفرستد.وي يكي از آن دو را به حسن مجتبي(ع) وديگري را به حسين(ع)بخشيده و هر دو در حال زايمان رحلت مينمايند.بر اساس اين نقل، كفالت علي بنالحسين(ع) را بعد از رحلت مادر، ديگر كنيزان امام حسين عهدهدار ميشوند.
ج: جريان سوم كه جزييات آن در بسياري از منابع آورده شده است،مربوط به زماناميرالمؤمنين(ع) است. در دوران وي هنگامي كه حريث بن جابر را به خراسان اعزامميدارد، او دو دختر از پادشاه زادگان را نزد حضرت ميفرستند كه يكي از آنها به همسريحسين(ع) در ميآيد.و بر اساس نقل ديگر اميرالمؤمنين(ع) با ازدواج وي با امامحسين(ع) موافقت نميكند و آنان را به برخي دهقانان ميسپارد.
منابع فراوان ديگر به خصوصيات كامل نپرداختهاند، گرچه بسياري از آنها راميتوان گفت با جريان نخست هماهنگ هستند، زيرا از آن دو دختر يزدگرد و يا كسريمينمايند.
صرفنظر از تفاوت زماني و مكاني جريانهاي ياد شده، تفاوتهاي عمدهديگري نيز مشاهده ميشود؛ زيرا در جريان نخست ام ولد(كنيز)بودن دختران مطرحنيست. چرا كه پيش از اين كه آنان كنيز شوند،همسر انتخاب نمودهاند.در جريان دوم كنيزبودن آنان مطرح ميباشد و در جريان سوم هم ازدواج آنان با فرزندان اميرالمؤمنين(ع)مورد ترديد است.
بر اين اساس چون معروفترين داستان كه قراين فراوان آن را تأييد مينمايد،جريان نخست است. در صورت تثبيت، هم ماجراي كنيز بودن مادر علي بن الحسين(ع)به اثبات نميرسد. و اين كه در برخي منابع سخن از «ام ولد»؛ يعني كنيز بودن مادرحضرت است يا به سبب جريان دوم است كه نقل آن بسيار اندك ميباشد و يا به دليلاين است كه اين دو دختر به صورت رسمي كنيز نشدند و چون از اسيران بلاد كفر بودند وزمينة كنيز بودن مطرح بوده،از آنان با عنوان كنيز ياد شده است.بر اين اساس به كرسينشاندن جريان نخست لزوماً به معناي كنيز بودن مادر علي بن الحسين(ع) نميباشد.
در هر صورت با توجه به اصل جريان در منابع معتمد و نيز ويژگيهاي ياد شده، بهبررسي و تحليل آنها ميپردازيم.
كدام شهرت معتبر است؟
اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه تنها مشهور بودن يك موضوع تاريخي و يافقهي دليل قطعي بر اعتبار آن نميتواند باشد. چه بسيار از شهرتهايي كه بي پايه بوده وبسياري بدون پژوهش آن را باور نمودهاند كه نقد و پژوهش بي پايگي آنها را بر همگانشفاف مينمايد. به اين منظور گفته ميشود:رب شهرة لا اصل لها.«چه بسيار شهرتهاكه بيپايه هستند».
در عين حال اگر شواهد جانبي شهرت را تأييد نمايد، به گونهاي كه از مجموع آنهااطمينان و بلكه يقين حاصل شود،آن گاه چنين شهرتي از ارزش برخوردار بوده و درصورتي كه چنين اطميناني فراهم شود، نميتوان با شبههافكني اين اطمينان را زدود ودر آن ترديد ايجاد نمود.
با توجه به منابع ياد شده ميتوان گفت داستان همسر امام حسين كه از دخترانيزدگرد بوده و پيش از آن كه كسي وي را كنيز بنامد، امام حسين(ع) را به همسريانتخاب نموده، داراي شهرتي اطمينانبخش است كه شواهد جانبي مانند ثبت جريان درمنابع ديرينه و پذيرش پژوهشگران و هم خواني آن با باورهاي متقن و مبرهن شيعه،آنرا تأييد نمينمايد. به گونهاي كه از مجموع آنها اين باور و اطمينان فراهم ميشود كهشبههافكنيها به آن آسيب نميرساند.اينك با توضيح نكتههاي ياده شده، به بررسيبرخي شبههها كه بسياري از آنها از قلمهاي برخي نويسندگان معاصر تراوش نموده وبيشتر هم متوجه جريان نخست است، ميپردازيم.
شبههافكني
در پيرامون اين موضوع به خصوص ماجراي دوران خلافت عمر،شبههافكنيهايي شده كه همسر شدن يك شاهزاده ايراني با امام حسين(ع) را موردترديد قرار داده است.و برخي نويسندگان همت گماشتهاند تا اين شبههها را ساماندهينموده، در قالب دليل عنوان نمايند كه اگر پژوهش آنان مستند باشد ارزش و اعتبار دارد درغير اين صورت تنها در حد شبههافكني بوده كه با توضيحاتي كه داده ميشود، ممكناست زدوده شده و باورپذير گردد. در اين فرصت به عوامل ترديد نظر افكنده و موردبررسي قرار ميدهيم. چون بيشترين ترديد از جانب يكي از نويسندگان معاصر ميباشد،با طرح شبهههاي ايشان به همراه توضيح و پاسخ، ممكن است ساير شبههها نيز زدودهشوند.
شبهة نخست به سندروايت و يا داستان نخست مربوط است كه در ديرينهترينمنبع مانند بصائر الدرجات آورده شده است. چون يكي از راويان روايت «عمرو بنشمر»است و رجاليون مانند نجاشي و ابن غضايري نه تنها ايشان را توثيقننمودهاند،بلكه تضعيف نيز كردهاند،با تضعيف سند روايت و با توجه به فاصلة زمانيمحمد بن حسن صفار تا عصر امامان معصوم روايت از لحاظ سند مخدوش و غير قابلاعتماد خواهد بود.
شبهة دوم در مورد محتوا و متن همين روايت است كه چگونه ميشود با ورود يكشاهزاده به مسجد آن محفل نوراني شود.زيرا منظور از نوراني يك امر واقعي است، نهمجازي. نويسنده محترم در شگفت است كه چگونه نورانيت واقعي شكل ميگيرد. زيراروايت سخن امام را انتقال ميدهد و نميشود يك امر مجازي مانند جاه و جلالمنظورباشد!
شبهة سوم كه باز بر متن روايت مطرح شده اين است كه چگونه امير المؤمنين(ع)ميفرمايد دختران پادشاهان را نميتوان به عنوان برده فروخت!مگر دختران پادشاهانچه تفاوتي با ديگران دارند؟!و اگر اين نكته يك حكم فقهي است بايد با شواهد قرآني و يااز گفتار رسول الله(ص) مورد تأييد قرار گيرد و چون هيچ آيه و روايتي آن را تأييد نميكند،نميتواند حكم فقهي باشد.
شبهة چهارم كه آن را نيز به متن و محتواي اين روايت متوجه ساختهاند،اين استكه چگونه دختر پادشاه به مشاهدة سياهبختي خويش هرمز را مورد نفرين قرارميدهد.هرمزكه به رسول الله(ص) بي ادبي نكرده بود.بي ادبي نسبت به رسول الله(ص) ازخسرو پرويز پسر هرمز نقل شده است كه نامة حضرت را نپذيرفت و پاره كرد. چرا هرمزمورد نفرين قرار ميگيرد؟
و شبهة پنجم اين كه چگونه امام سجاد(ع) به دو تبار خويش افتخار ميكند.ازجانب پدر به قريش و از جانب مادر به فارس.مگر تبار قريش و يا فارس داراي برتري وفضيلتاند كه اين گونه حضرت به تبار خويش افتخار ميكند؟ اگر چنين باشد، قريش ازجمله ابوسفيان و فرزندان وي، بايد بر ديگر مسلمانان به ويژه صحابة بزرگواررسولالله(ص) برتري داشته باشند.
امام سجاد از سلالة پيامبران است و پيامبر زادهاي چون حضرت از افتخار به تبارفارس كه احياناً مجوس ميباشند، بي نياز است!
شبهة ششم اين كه زمان فتح ايران در زمان عمر به سال 23 هجري بر ميگردد ونويسندگان مشهور ولادت علي بن الحسين(ع) رادر سال 38 مينگارند و بين اين دوزمان حدود چهارده سال فاصله وجود دارد،چگونه اين خانم در اين مدت نازا بوده،آن گاهفرزند به دنيا آورده است؟
شبهة هفتم اين كه مكان درگيري مسلمانان با ايرانيان در زمان عمر مداين بودهو يزدگرد در مداين بوده و پيش از هجوم سپاه اسلام به آنها و مشاهدة آثار شكست خود،همراه خدم و حشم خويش از آنجا گريخته و از قم و كاشان، به اصفهان و كرمان فرار كرد،و در نهايت در مرو، آسياباني او را كشت. همراهانش نيز، در اين سفر وي را همراهيمينمودهاند. در جايي نقل نشده كه دختران وي از او جدا شدند و به اسارت دشمن درآمدهباشند!
و شبهة هشتم ،همخواني نداشتن اين سه جريان، از ارزش و اعتبار آنها ميكاهد؛زيرا افزون بر تفاوت زماني و مكاني سه جريان كه هر كدام به دوران يكي از زمامداراناسلامي و هر كدام در يكي از فتوحات مطرح ميباشند، ازدواج و بخشش آنها نيز موردترديد است.
جريان افسانه بودن بيبي شهربانو در كوههاي اطراف شهر ري نيز بر ترديد اينموضوع افزوده است. ماجراي پنهان شدن همسر امام حسين(ع) در كوه، بيپايه و افسانهاست و در اين كه شهربانو با امام حسين(ع) ازدواج نموده باشد، ترديد ايجاد كرده است.
امثال اين نوع شبههها باعث ترديدهاي فراوان شده و برخي نيز بر اين باوراند كهداستاني ساختگي و مجعول تاريخ است و انگيزههاي حكومتداران مانند قوم بني اميهدر ساختن آن نقش داشته است كه خواستهاند مشابه چنين پيوندي را براي برخي بنياميه (وليد بن عبدالملك)بسازند،كه بعضي پادشاه زادگانِ ايراني با وي نيز ازدواجكردهاند.
نقد و پژوهش
اگر شبههها پيرامون موضوع همانند اينها باشد،ممكن است آنهانقدپذير و قابلجواب باشد كه با فراهم شدن پاسخ صحيح شبههها همان باور معروف كه در منابع اصليو معتبر ديرينه ثبت شده و مورد پذيرش محققان در قرون متمادي قرار گرفته و باباورهاي مبرهن و مستند تشيع نيز همخواني دارد،تثبيت ميشود.و چون از اطمينانكافي بهرهور است، به صورت يك باور استوار پايه نهاده ميشود كه حتي گمان نخواهدتوانست چنين اطميناني را بزدايد؛ زيرا اصولاً باورهاي اعتقادي وتاريخي بر اطمينانمستقر ميباشند، گمان در اين ساحت مورد اعتماد نخواهد بود.با توضيح اين نكته بهپاسخ شبهههاي ياد شده ميپردازيم.
پاسخ
در مورد شبهه نخست ميتوان گفت كه موضوع،يك موضوع فقهي نيست كه باتوثيق سند روايت مشكل حل شود.اگر هم موضوع فقهي بود، بررسي سند روايت و توثيقراويان حديث ميتوانست راهگشا باشد و فقيه بر اساس آن ميتوانست فتوا صادر كند.ولوبر اساس دليل ظني (البته ظن خاص).اما موضوعات تاريخي و اعتقادي بر اساس برهانو اطمينان پايه نهاده شدهاند. اگر نكتهاي تاريخي با شواهد ديگري مانند ثبت در منابعمعتمد،نقل مشهور،اعتماد محققان و همخواني داشتن با باورهاي مبرهن تأييدشود،ممكن است اطمينانآور باشد.آن گاه مورد اعتماد بوده و براي پژوهشگر قابلپذيرش خواهد بود.بر اين اساس در اين ساحت بررسي سند روايت راهگشا نيست.برفرض عمرو بن شمر توثيق هم شود، اگر از شواهد ديگر اطمينان حاصل نشود،معتبرنخواهد بود. اعتبار شهرت به لحاظ شواهد و قراين ديگر است.
در مورد شبهة دوم ميتوان گفت كه منظور از نوراني شدن مسجد اين نيست كهفضاي مسجد همانند روشنايي آفتاب و ماه نوراني شده باشد، بلكه منظور اين ميتواندباشد كه شاهزادگان نوعاً از جمال و جلال برخوردارند، به ويژه اين كه پاكدامن نيز باشند.از اين رو چهره آنان درخشان بوده و ورود آنان باعث نورانيت محفل ميشود.و اين كه گفتهشود چون روايت سخن امام(ع) را انتقال ميدهد يك امر واقعي بايد منظور باشدمجازگويي نيست،سخني به دور از تحقيق است؛ زيرا قرآن و عترت فراوان از زيباييهايمجاز و كنايه در سخن خود بهره بردهاند.
در مورد شبهة سوم چنين حكمي را قرآن و گفتار رسول الله(ص) تأييد نميكند كهدخترانِ پادشاهان را نميتوان به عنوان برده فروخت .اگر اين سخنان از علي بن ابيطالبباشد، نيازي نيست كه قرآن و يا حديث رسول الله(ص) آن را تأييد نمايد.اميرالمؤمنين(ع)خود معصوم و حجت خداست.سخن وي همانند سخن خليفة دوم نيست. اگر سخنيبگويد و حكمي را ابراز دارد، همانند سخن رسول الله(ص) معتبر خواهد بود.
بنابراين اگر جهات ديگر سند تصحيح شود و ثابت شود كه روايت ازاميرالمؤمنين(ع) است، يك حكم فقهي ثابت ميشود كه دخترانِ پادشاهان را نميتوانبه عنوان برده فروخت.البته اين در صورتي است كه احراز شود امام به عنوان يك حكمفقهي ابراز نموده است، نه به عنوان يك حكم اخلاقي كه با بزرگان قوم بايد كريمانهبرخورد شود تا انديشه و قلوب آنان جذبِ واقعيتها و حقيقتها شود. در اين صورت اگرسند هم تصحيح شود تنها يك حكم اخلاقي و اجتماعي مستقر ميگردد،نه حكم فقهي.
بر اين اساس، از اين جهت هيچ آسيبي متوجه روايت نيست. بر فرض پذيرش،آن روايت، در صدد بيان يك حكم اخلاقي و اجتماعي است، نه يك قانون فقهي. اگرساير شرايط فراهم بود، پذيرفتن آن به عنوان يك حكم فقهي نيز از زبان علي(ع) بلااشكال بود.
اما دربارة شبهة چهارم كه چرا هرمز مورد نفرين قرار گرفته است،ميتوان گفتاين سخنان نفرين نميباشند در آن شرايط ابراز تأثر و تأسف است كه روزگارِ شاهزاده بهكجا انجاميده كه به اسارت قوم ديگر درآمده و با رسوايي در محضر عمر قرار گرفته است.
و اما شبهه پنجم اين كه امام سجاد(ع) به دو تبار خويش افتخار نموده باشد نيزهيچگونه مشكلي پديدار نميسازد؛ زيرا در روايت،از جانب عرب سخن از تبار بني هاشماست، نه قريش، گر چه در برخي منابع اهل سنت تعبير به قريش شده است. ديگر اينكه افتخار به تبار قريش باعث برتري تبار قريش نيست،همانگونه كه افتخار به تبارفارس منظور برتري تبار فارس بر ديگران نيست.بلكه منظور تيره و تبار آن فرد است كهاو به آن افتخار ميكند؛نه رشتههاي ديگر آن تبار.
ديگر اين كه حتي برتري همه قريش باعث برتري نسل ابوسفيان نميباشد كهاين نويسنده نگران آن است؛ زيرا قريش به كسي گفته ميشود كه از جانب پدر متصل به«نضر بن كنانه» جد دوازدهم رسول الله(ص) شود و بني اميه چنين نسبتي ندارند و در واقعقريشي نيستند.
بني اميه منسوب به اميه هستند و اميه فرزند نسبي عبد شمس نيست،(معاوية بنصخر بن حرب - ابوسفيان بن امية بن عبدشمس بن عبد مناف القريشي) بلكه ويغلام و بردة عبد شمس بوده كه وي را آزاد ساخته، آنگاه پسر خوانده خويش قرار دادهاست. به همين جهت بني اميه ملحق به قريش ميباشند و به اين سبب است كه اميرالمؤمنين(ع) از معاويه به عنوان «لصيق» ياد ميكند؛ يعني كسي كه خويش را به قريشچسبانده است.و لا الصريح كاللصيق.
اما اين كه امام سجاد(ع) به تبار فارس افتخار نموده باشد،نيز آسيبينميرساند.زيرا مادر امامي چون علي بن الحسين(ع) شدن، افتخار است.و اين نكته راآشكار ميسازد كه اين بانو از تقوا و طهارت برخوردار بوده است كه اين شايستگي در ويفراهم بوده كه مادر امام باشد. ولو اين كه از نظر اعتقادي پيش از اسارت مجوس باشد؛زيرا متدين به اديان آسماني ديگر پيش از ظهور اسلام امري صحيح است و امتياز بهشمار ميآيد و ايشان پيش از اين كه از اسلام با خبر شود، به آيين زرتشت معتقد بودهاست. اين نكته با باورهاي اعتقادي شيعه ناسازگار نيست؛ چرا كه بسياري از مادرانائمه8 مانند «حميده» مادر امام كاظم(ع)،«تكتم» مادر امام رضا(ع)،«سبيكه» مادرامام جواد(ع)،«سمانه» مادر امام هادي(ع)،و «حديثه» مادر امام عسگري(ع) از كنيزانيبودند كه از ديار كفر به اسارت آمده بودند.
و اما شبهة ششم، اين نكته كه چگونه اين خانم بعد از چندين سال باردار شدهاست ، همان گونه كه خود نويسنده معترف است، تنها استبعادي بيش نيست. چه اشكاليدارد كه زني بعد از مدتي فرزند به بار آورد.بسياري از زنان تنها در دوران پيري فرزند ببارميآورند.
واما شبهة هفتم و نيز اين كه گفته شد در تاريخ فرار يزدگرد درجايي ثبت نشده كهدختران وي اسير شده باشند، جاي بسي شگفتي است! زيرا اين نوع گمانها به دور ازواقعيت جنگ ميباشند. در جنگ هر اتفاقي ممكن است. چه بسا دختران پادشاه درهنگام فرار و جابجايي از مدار امنيتي پادشاه خارج و گرفتار دشمن شده باشند. ديگر اينكه چگونه در تاريخ ذكر نشده است؟! اصل جريان در تاريخ يعقوبي آمده است. آيا تاريخيعقوبي و روايت، حتي با سند ضعيف مانند روايت بصائر الدرجات به اندازة تاريخهايبدون ذكر سند اعتبار ندارد؟!
واما شبهة هشتم در مورد شبهة ديگر؛ يعني همخواني نداشتن سهجريان،ميتوان گفت دليل معتبري وجود ندارد كه يك حادثه اتفاق افتاده باشد و يكي ازسه جريان درست باشد؛ بلكه محتمل است هر سه جريان صحيح باشد و در سه نوبتشاهزادگان ايراني به اسارت مسلمانان در آمده باشند. گر چه همه آنها دختران يزدگردنباشند.البته موضوع ازدواج به يكي از آنها مربوط است. ازدواج امام حسين با شهربانو درجريان نخست مطرح شده است و ممكن است همان جريان صحيح باشد،نه جريانهايدوم و سوم؛ زيرا در جريان دوم و سوم ازدواج امر قطعي نيست. و طبق برخي نقلهاامام(ع) آن دو شاهزاده را به برخي دهقانان سپرد.بيشتر نقلها كه امر ازدواج را مطرحميسازند و شواهد جانبي هم آن را تأييد مينمايد، همان جريان نخست است.
و اين نكته روشن است كه پنهان شدن شهربانو در اطراف كوههاي شهر ري نيزارتباط به حضرت شهربانو ندارد؛ زيرا ويژگيهاي زندگي اين بانوي بزرگوار چندان شفافنيست،كه آيا هنگام زايمان رحلت نموده و يا بعد از به دنيا آوردن علي بن الحسين(ع). ودر حادثة كربلا همراه كاروان بوده است يا خير. سند تاريخي قطعي در اين مورد وجودندارد.
نتيجه
ديدگاه بيشتر مورخان و محدثان از كهنترين منابع كه در دسترس است، بر اينبنيان استوار است كه يكي از همسران امام حسين(ع)؛ يعني مادر علي بن الحسين(ع) ازشاهزادگان ايراني بوده است. بر اساس منابع معتمد،وي دختر يزدگرد، آخرين پادشاهساساني ايران بوده كه به اسارت سپاه اسلام درآمده و هنگامي كه به مدينه انتقال مييابدو قبل از اين كه به نام كنيز به فروش برسد، با راهنماييهاي امير المؤمنين(ع) مخيرميشود همسر انتخاب نمايد و وي نيز امام حسين(ع) را از ميان حاضران به همسريانتخاب مينمايد. ثمرة اين پيوند و ازدواج مبارك هم علي بن الحسين(ع) است كه نسلامامان بعد نيز،ازاين نسب تداوم يافته است و اين نكته ميتواند يكي از افتخارات اينبانو باشد. علي بن الحسين نيز به داشتن چنين مادر و تباري افتخار نمايد. از اين رومجوس بودن وي پيش از عرضة اسلام نيز مشكلي پديد نميآورد و شبهه افكنيهايي كهبه اين منظور انجام ميگيرد، همگي پاسخ مناسب دارند كه پاسخ عمدهترين آنها در ايننوشتار مطرح شد.و الله سبحانه هو العالم.
اما پاسخ سؤال چهارم كه برخورد امير المؤمنين(ع) با شاهزادگان و تبار ايرانيعلي بن الحسين تا چه مقدار در تشيع ايران زمين نقش داشته است، از مدار موضوع ايننوشتار بيرون است .تحقيقهايي هم در اين فرايند صورت گرفته است كه علاقمندانميتوانند به آنها رجوع نمايند.
منابع:
1 - ارشاد شيخ مفيد،مؤسسه اعلمي.
2 - اسد الغابة في معرفة الصحابة، ابن اثير،دار الاحياء التراث العربي.
3 - اعلام الوري باعلام الهدي، فضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، مؤسسهآلالبيت.
4 - بحار الانوار ، محمد باقر مجلسي،دار الاحياء التراث العربي.
5 - بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ الصفار قمي،مكتبة المرعشي.
6 - تاريخ الائمة، ابن ثلج بغدادي، مجموعه نفيسه،مكتبة بصيرتي.
7 - تاج المواليد، علامه طبرسي (امين الاسلام)مجموعه نفيسه،مكتبة بصيرتي.
8 - تاريخ يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب،مؤسسة اعلمي.
9 - تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري،مؤسسة اعلمي.
10 - تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمي،انتشارات توس.
11 - تذكرة الخواص، شمس الدين ابومظفر يوسف بن فرغلي (سبط ابنجوزي)،مكتبةنينوا.
12 - دروس، محمد بن مكي(شهيد اول)،انتشارات صادقي.
13 - دلايل الامامة، محمد بن جرير طبري، مؤسسه بعثت.
14 - الذريعة الي تصانيف الشيعة، شيخ آقا بزرگ تهراني، دار الاضواء.
15 - ربيع الابرار، محمد بن عمرو زمخشري،دار الذخائر ايران.
16 - روضة الواعظين، محمد بن فتّال نيشابوري،منشورات رضي.
17 - زندگاني علي بن الحسين(ع)، دكتر سيد جعفر شهيدي،دفتر نشر فرهنگاسلامي.
18 - سفينة البحار، محدث قمي،مؤسسه فراهاني.
19 - شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، قاضي نعمان،انتشارات اسلامي.
20 - طبقات الكبري، محمد بن سعد بن منيع زهري،دار الاحياء التراث العربي.
21 - اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني،مكتبة الاسلامية.
22 - كشف الغمة في معرفة الائمه ابوالفتح اربيلي،دار الكتب الاسلامي.
23 - فصول المهمة، نور الدين علي بن محمد بن احمد مالكي(ابنصباغ)، چاپسنگي.
24 - المستجاد من الارشاد، علامه حلي(مجموعه نفيسه)،مكتب المرعشيه.
25 - المناقب في فضايل آل ابي طالب(ع)، ابن شهر آشوب،دار الاضواء.
26 - مكاتيب الرسول، علي بن الحسين علي الاحمدي،دار صعب بيروت.
27 - نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي،انتشارات علمي و فرهنگي.
28 - وفيات الاعيان، ابن خلكان،دار الاحياء التراث العربي.
29 - وقعة صفين، نصر بن مزاحم،مكتبة المرعشية.