عهد خداوند - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عهد خداوند

على "عليه السلام" مى فرمايد: روزى من و فاطمه و حسن و حسين "عليه السلام" نزد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بوديم، آن حضرت به ما رو كرد و گريست، من عرض كردم: رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم چرا گريه مى كنيد؟
حضرت فرمود: گريه مى كنم بخاطر آنچه با شما مى كنند، عرض كردم: آن چه چيزى است، يا رسول الله؟
حضرت فرمود: گريه مى كنم از ضربتى كه بر فرق تو زنند و از سيلى كه بر صورت فاطمه عليهاالسلام مى زنند، و از نيزه اى كه به ران حسن "عليه السلام" مى زنند و زهرى كه به او مى نوشانند، و از قتل حسين "عليه السلام"؛ على "عليه السلام" مى فرمايد: همه اهل بيت گريه كردند، سپس عرض كردم: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ما را نيافريده اند جز براى بلا، حضرت فرمود: مژده باد بر تو اى على! كه خداوند با من عهد كرده كه تو را دوست ندارد جز مؤمن و دشمن ندارد تو را جز منافق. [ امالى صدوق]

فرشتگان همراه على

على "عليه السلام" مى فرمايد: رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را در همان جامه اى كه بر تن داشت به تنهايى، غسل و شستشو دادم. ابتدا خواستم پيراهن از برش بيرون كنم، اما جبرئيل مانع شد و گفت: على! برادرت را از جامه اش برهنه مكن، كه خدا او را برهنه نساخته است، در كار غسل پسر عمويت من خود به تو كمك خواهم كرد. شستشوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در فضايى عطرآگين آغاز كردم و فرشتگان نيك سرشت و
مقرب الهى پيوسته بشارتم مى دادند، و در كار غسل ياريم مى كردند، و لحظه به لحظه با من سخن مى گفتند.
پدر و مادر فدايش باد، هر وقت مى خواستم پيكر پاك و مطهرش را جابه جا كنم، خود به خود حركت مى كرد و مطابق با نيازم چرخش داده مى شد، اين وضع تا پايان غسل و كفن او همچنان ادامه داشت. [ مستدرك الوسائل، ج 198/2]

ياوران على در غسل پيامبر

على "عليه السلام" مى فرمايد: هنگامى كه وصيت نامه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را مطالعه كردم ديدم كه بخشى از آن چنين نوشته شده است:
'اى على! جز تو كسى در كار غسل و كفن من شركت نكند' .به آن حضرت گفتم: پدر و مادرم به فدايت، آيا انجام دادن آن به تنهايى برايم ممكن است؟ ! حضرت فرمود: دستور جبرئيل است كه "بى شك" از جانب پروردگار آورده است.
پرسيدم: در صورت عجز آيا از كسى كمك بخواهم؟ فرمود: جبرئيل گفته است كه:
سنت ديرينه الهى چنان بوده است، كه پيامبران را به جز جانشينان آنان، غسل نمى داده اند اكنون نيز بايد تداوم اين سنت به دست على انجام يابد...

آنگاه فرمود: براى انجام دادن غسل من محتاج به يارى كسى نخواهى شد، چه اينكه تو را يارانى نيكو و برادرانى پاك سرشت همراهى مى نمايد.
پرسيدم: پدر و مادرم به فدايت! آنها چه كسانى هستند؟ فرمود: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل ملك الموت و اسماعيل و فرشته اى كه امور آسمان دنيا به او واگذار شده است [ بحارالانوار ج 546/22]

دو روز مثل هم

على "عليه السلام" مى فرمايد: در واقعه صلح حديبيه كه مشركان از ورود رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و همراهانش به شهر مكه جلوگيرى كردند و آنها را از زيارت خانه خدا و مسجد الحرام باز مى داشتند، پيمان نامه صلحى نوشته شد كه من كاتب آن معاهده بودم، نماينده قريش، سهيل بن عمرو در اعتراض به نوشته معاهده مبنى بر اينكه محمد صلى الله عليه و آله و سلم فرستاده خداست گفت:
اگر ما باور مى داشتيم كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم فرستاده خداست، با شما نزاعى نداشتيم و از او اطاعت مى كرديم، پس رسول الله را از كنار نام او محو كن و بنويس محمد بن عبدالله.
به سهيل گفتم. على رغم ميل تو، به خدا سوگند كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم رسول و فرستاده خداست.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: على! همان طور كه او مى گويد بنويس براى تو نيز چنين روزى در پيش خواهد بود "رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اشاره به معاهده حضرت على "عليه السلام" با معاويه است" .

"بنابر نقلى على "عليه السلام" عرض كرد": اى فرستاده خدا! دستهاى من قدرت ندارد كه لفظ نبوت و رسالت را از نام شما محو نمايم. حضرت فرمود: پس دست مرا بر آن بگذار تا خود آن را محو نمايم آنگاه من دست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را روى جمله رسول الله گذاشتم و حضرت آن را محو كرد.

اما پس از گذشت چند سال تاريخ تكرار شد و آن روزى بود، كه قرار داد صلح را ميان خود و سپاه شام مى نوشتند، چنين نوشتند:
به نام خداوند بخشنده مهربان، اين قراردادى است ميان على ابن ابيطالب اميرمؤمنان و معاوية بن ابى سفيان...
عمروعاص و معاويه به مخالفت برخاستند و گفتند:
'اگر ما تو را اميرمؤمنان مى دانستيم با تو در ستيز نبوديم نام خود و پدرت كافى است، جمله اميرالمؤمنين را حذف كن'.
آن روز ياد سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم افتادم و گفتار او را حق يافتم. [ بحارالانوار ج 20]

/ 356