برگشت خورشيد به خاطر على - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


برگشت خورشيد به خاطر على

عروة بن عبدالله بن قشير جعفى مى گويد: بر فاطمه دختر على بن ابيطالب وارد
شدم در حالى كه او پير زنى كهنسال بود... سپس او گفت: اسماء بنت عميس به من خبر داد كه: خداوند به پيامبرش محمد صلى الله عليه و آله و سلم وحى فرستاد و آن وحى وجود حضرت را فرا پوشاند، و على بن ابيطالب "عليه السلام" با لباس خود آن حضرت را پوشاند و وحى به طول انجاميد تا حدى كه آفتاب غروب كرد، چون رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حالش بجا آمد و وحى الهى قطع شد به على "عليه السلام" فرمود: يا على آيا نماز عصر خود را خوانده اى؟

على "عليه السلام" عرض كرد: يا رسول الله سر گرم كار شما بودم و نماز را با ايما و اشاره خواندم "در آخر وقت آن"، آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به خداوند عرض كرد: پروردگارا! آفتاب را بر على بن ابيطالب بازگردان.
در آن وقت آفتاب غروب كرده بود، پس آفتاب مجدد بازگشت به حدى كه نور آفتاب به اطاق من و نصف مسجد رسيد. آنگاه على "عليه السلام" نماز عصرش را خواند. [ امالى شيخ مفيد]

سلام على به رسول خدا

ابوالهيثم بن تيهان انصارى مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از اجساد آنها آفريد، و آنها را به عرش آويخت و به آنان دستور داد تا بر من سلام و درود بفرستند و از من اطاعت كنند، بعد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اولين كسى كه از مردان بر من سلام كرد و از من طاعت كرد روح على بن ابيطالب "عليه السلام" بود.

پيغام منافقان كافر

ابان بن تغلب مى گويد: امام صادق "عليه السلام" فرمود: به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از طرف گروهى از طايفه قريش اين خبر رسيد كه گفته اند: محمد چنين پيداشته كه امر خلافت و حكومت "امامت و ولايت" را در ميان خاندان خود محكم و پا برجا ساخته است؟!

پس چون محمد بميرد آن را از چنگ خاندان او بيرون خواهيم آورد، و بدست غير آنان خواهيم سپرد. پس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بيرون آمد و در محلى كه آنها آنجا گرد آمده بودند ايستاد و فرمود: اى گروه قريش! چگونه خواهيد بود آنگاه كه پس از من كافر شويد، سپس د مرا در ميان لشكرى از يارانم ببينيد كه شمشير به رويتان كشيد، گردنهاى شما را با شمشير مى زنم؟ جبرئيل "عليه السلام" فرود آمد و گفت: اى محمد پروردگارت سلامى مى رساند و مى فرمايد:
بگو: ان شاء الله "يا من اين كار را خواهم كرد" يا على بن ابيطالب "عليه السلام" آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ان شاء الله... [ امالى شيخ مفيد]



/ 356