آنچه مى شنوم تو نيز مى شنوى
امام صادق "عليه السلام" فرمود: جبرئيل براى ابلاغ اذان بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد، در اين هنگام، سر مبارك پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بر روى زانوى على "عليه السلام" بود، آنگاه جبرئيل فصل هاى اذان و اقامه را به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آموخت، هنگامى كه آن حضرت از آن حالت بيرون آمد به على "عليه السلام" فرمود: آيا كلمات اذان و اقامه را شنيدى؟ حضرت على "عليه السلام" عرض كرد: آرى فرمود: فرا گرفتى؟ حضرت على "عليه السلام" عرض كرد: آرى. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هماندم فرمود: ادع لى بلالا نعلمه يعنى، بلال حبشى را نزد من به طلب تا اذان را به او بياموزم. حضرت على "عليه السلام" بلال را طلبيد و كلمات اذان و اقامه را به او ياد داد. [ فروع كافى، ج 3، ص 302]خليفه خدا
عمر بن حصين روايت كرده گفت: من و عمر بن خطاب حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بوديم و اميرالمؤمنين "عليه السلام" هم در كنار پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم جلوس كرده بود كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اين آيه را تلاوت نمود امن يجيب المضطر اذا دعاه ناگاه اميرالمؤمنين "عليه السلام" ضجه اى كرد و ناله اى نمود پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: يا على! چرا با شنيدن اين آيه جزع نموده مضطرب شدى؟گفت: اى رسول خدا چگونه جزع نكنم در صورتى كه در اين آيه خداوند تصريح مى فرمايد كه شما را خليفه هاى روى زمين قرار داديم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: يا على! جزع نكن، به خدا قسم ترا دوست نمى دارد مگر مؤمن و دشمن نمى دارد ترا مگر منافق. [ تفسير جامع، جلد 5، ص 130]