على در طوفان نوح - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

على در طوفان نوح

روزى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بود يك نفر از جن از آن حضرت مسائل خود را مى پرسيد كه به ناگاه على "عليه السلام" به حضور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم وارد شد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مشاهده كرد كه آن جن رعشه اى بر اندامش افتاد و چون گنجشك ضعيفى، كوچك شد و به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: اى رسول خدا مرا پناه دهيد.

پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: از كه مى ترسى و پناه مى خواهى؟ عرض كرد: از اين جوان "اميرالمؤمنين" پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند چرا از اين جوان مى ترسى؟ گفت: وقتى كه كشتى نوح در روز طوفان و سيل به حركت در آمد، من خود را به كنار كشتى حضرت نوح "عليه السلام" رساندم تا شايد بتوانم كشتى نوح "عليه السلام" را غرق كنم، وقتى نزديك كشتى شدم اين جوان، چنان ضربه اى به من زد، كه يك دست من قطع شد،آنگاه دست خود را بيرون آورد و نشان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم داد، آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حرف آن جن را تصديق كرد و فرمود: آرى اين جوان همانست كه نوح نبى "عليه السلام" را يارى كرده است. [ تفسير جامع، جلد 5، ص 172]

دستور ساده پوشى

نمايندگان نجران عمدا با لباسهائى پر زرق و برق و زيور آلات وارد مدينه شدند پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم براى مبارزه منفى را در پيش گرفت به اين ترتيب كه وقتى نمايندگان با زرق و برق عجيبى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيدند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آنها اعتنا نكرد و با آنها سخن نگفت و به پيروى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مسلمانان نيز با آنها سخن نگفتند، آنها سه روز در مدينه متحير و سرگردان بودند تا روزى نمايندگان نجران از عثمان و عبدالرحمن كه سابقه آشنائى با آنها داشتند علت اين بى اعتنائى را پرسيدند، آنها نمايندگان را نزد على "عليه السلام" بردند و جريان را به آن حضرت عرض كردند: على "عليه السلام" به نمايندگان فرمود: برويد و اين زرق و برقها را از خود دور سازيد و به شكل عادى و ساده خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برسيد كه حتما موفق خواهيد شد، آنها طبق فرموده على "عليه السلام" رفتار كردند و موفق شدند [ بحارالانوار، جلد 21، صفحه 276]

صفات بهشتيان

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: در بهشت اتاقهاى زيادى است كه درونش از برون و برونش از درون پيداست در اين اتاقها كسانى از امت من ساكن هستند كه كلام نيكو مى گويند و اطعام مى كنند و سلام را آشكار مى سازند و شب هنگام در وقتى كه همه مردم خوابند به نماز مى ايستند، اميرالمؤمنين "عليه السلام" عرض كرد: يا رسول الله! چه كسانى از امت شما اين گونه اند؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: يا على نيكويى كلام به اين است كه ده مرتبه در صبح و شب بگويد: سبحان الله و الحمدلله و لاله الا الله والله اكبر؛ و اطعام طعام آن است كه انسان خرج خانواده خود را بدهد، و اما نماز در شب هنگام وقتى كه مردم همه خوابند به اين است كه نماز مغرب و عشا و نماز صبح را در مسجد به جماعت بخوانند، پس گويا تمام شب را به عبادت قيام كرده است و اما آشكار نمودن سلام به اين است كه وقتى به فرد مسلمان مى رسد بخل به سلام نكنند. [ امالى صدوق، مجلس 53]

/ 356