هم رزمان على غنيمت خود را به او بخشيدند
روزى پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به جنگى رفت و على "عليه السلام" را بجاى خود بر خاندانش خليفهكرده بود، وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه برگشت نوبت تقسيم نوبت تقسيم غنائم جنگى شد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم غنايم را كه تقسيم كرد اما با اينكه على "عليه السلام" در ميدان جنگ نبود به على "عليه السلام" دو سهم از غنيمت داد. مردم گفتند: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به على "عليه السلام" كه در مدينه بود دو سهم دادى؟ حضرت فرمود:اى گروه مردم! شما نديديد كه در ميدان جنگ اسب سوارى از سمت راست بر مشركان حمله برد و آنها را شكست داد سپس آن اسب سوار نزد من آمد و گفت: اى محمد من نيز سهمى از غنايم جنگ دارم اما آن سهم را به على بخشيدم، او جبرئيل بود. اى گروه مردم! شما را به خدا و رسولش سوگند، ايا شما نديديد آن اسب سوارى كه از سمت چپ به مشركان حمله برد و نزد من برگشت و گفت: اى محمد سهم غنيمتم را به على دادم او ميكائيل بود به خدا سوگند به على "عليه السلام" غنيمت ندادم الا جز سهم جبرئيل و ميكائيل، سپس همه مردم تكبير گفتند [ امالى صدوق]
وصى سيد الانبياء تويى
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على "عليه السلام" فرمود: اى على! تو امام مسلمانان و اميرالمؤمنين و قائم الغرالمحجلين هستى، و پس از من حجت خدائى بر همه خلق، تو سيد اوصياء و وصى سيد انبيائى، اى على! چون مرا به آسمان هفتم بالا مى بردند و از آنجا به سدرة المنتهى و از آنجا به حجب نور رسيدم، پروردگارم مرا با مناجات با خود گرامى داشت آنگاه فرمود: 'اى محمد! گفتم: لبيك ربى وسعد يك تبارك و تعاليت؛ خداوند فرمود: بدرستى كه على امام اولياء من است و نوريست براى هر كه مرا اطاعت كرده است... هر كه او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده، و هر كه او را نافرمانى كند مرا نافرمانى كرده، او را بدين مژده بده' .على "عليه السلام" عرض كرد: يا رسول الله! مقام من به آنجا رسيده كه در آن مقام ذكر شوم .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آرى اى على! پروردگارت را شكر كن،على "عليه السلام" رو بر خاك نهاد و سجده كرد بواسطه اين نعمتى كه خدا به او اعطاء كرده است آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى على! سر بر دار كه خدا به تو بر ملائكه خود مباهات مى كند.
هم رزم جبرئيل و ميكائيل
وقتى كه امام على "عليه السلام" به شهادت رسيد فرداى آن روز امام حسن "عليه السلام" بر منبر رفت و اين خطبه را خواند؛سپس از حمد و ستايش خداوند فرمود: اى مردم در اين شب بود كه قرآن خداوند نازل شد و در اين شب بود كه عيسى بن مريم بالا رفت و در اين شب بود كه يوشع بن نون كشته شد و در اين شب اميرالمؤمنين "عليه السلام" از دنيا رفت.
به خداوند سوگند كه هيچ كدام از اوصياء و پيغمبران گذشته پيش از پدرم به بهشت وارد نشوند، وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پدرم را به جهاد مى فرستاد، جبرئيل از سمت راستش به همراه پدرم نبرد مى كرد و ميكائيل از سمت چپ او، هيچ پول زرد و سفيدى "طلا و نقره" از او بجا نمانده جز هفتصد درهم كه از حقوق خود پس انداز كرده بود تا خادمى براى خانواده خود بخرد [ امالى شيخ صدوق]