حجر الاسود گواهى مى دهد - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجر الاسود گواهى مى دهد

ابوسعيد خدرى مى گويد: ما با عمر بن خطاب در اولين حجى كه در زمان خلافتش كرد، رفتيم وقتى عمر داخل مسجد الحرام شد به حجر الاسود نزديك شد و آن را بوسيد و به آن دست ماليد، آنگاه گفت: من حقا مى دانم كه تو سنگى بيش نيستى نه نفعى از تو ساخته و نه ضررى و اگر من نمى ديدم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تو را مى بوسد و دست به تو مى مالد هر آينه من هيچ گاه تو را نمى بوسيدم و دستهاى خود را به تو نمى سودم در اين حال على "عليه السلام" فرمود: اى عمر! اين سنگ هر آينه نفع مى دهد و ضرر مى رساند. خداوند تعالى مى فرمايد: و به ياد آور اى پيامبر،آن زمانى كه خداوند ذريه بنى آدم را از پشت هايشان بيرون كشيد و آنان را بر خودشان گواه گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم. همه آنها گفتند: آرى. و چون آنان را بر امر توحيد گواه گرفت و آنها اقرار و اعتراف كردند به آنكه خداوند پروردگار آنها است اين عهد و پيمان را بر روى پوست نازكى نوشت و به اين سنگ "حجرالاسود" خورانيد، آگاه باش، اى عمر اين سنگ سياه دو چشم دارد و يك زبان و دو لب و در روز قيامت گواهى به برخوردها و آمدن هاى مردم به اينجا را مى دهد و اين سنگ امين خداوند عزوجل در اين مكان است. عمر گفت: اى اباالحسن "عليه السلام" خداوند مرا در جايى كه تو نباشى زنده نگذارد. [ بحارالانوار، ج 8، ص 298. ]

تدابير على در توسعه كشاورزى

در جريان فتح ايران به دست مسلمانان كه در زمان خليفه دوم انجام شد يكى از غنائمى كه به دست مسلمانان افتاد قالى بزرگ زربافت كاخ سفيد مدائن بود،اين قالى بيش از 350 متر طول داشت كه مورخان از آن به عنوان بهارستان كسرى ياد كرده اند وقتى كه اين قالى را به چندين قطعه قابل استفاده در آوردند و قطعات آن را بين مسلمانان تقسيم كردند. امام على "عليه السلام" سهميه خود از آن قالى را بهمراه ساير غنائم براى توسعه كشاورزى و توليد به كار برد. آنگاه قنات ويران شده اى را خريد و بازسازى كرد و سيصد هزار هسته خرما كاشت و آنها را با آب همان قناعت آبيارى كرد و به اين ترتيب نخلستان عظيمى را به وجود آورد و غذاى هر روز مردم را تأمين نمود. آنگاه يك قسمت از آن نخلستان و قنات را براى مجاهدان در راه و قسمت ديگرش را براى مستمندان وقف كرد تا محصول هر ساله آن دو راه مصرف گردد.[ فتاوى صحابى كبير، ص 173. ]

على در كنار سلمان فارسى

سلمان در مدائن بيمار شد او ساعات آخر عمر خود را مى گذراند به همسرش بقيره گفت: منتظر باش كه به زودى مرا در بسترم بى روح مى يابى. سپس به اطرافيان خود حذيفه، سعد و قاص و اصبغ بن نباته فرمود: خانه را خلوت كنيد،ناگاه امام على "عليه السلام" وارد خانه شد و پرسيد حال سلمان چطور است؟ سپس به بالين سلمان آمد و روپوش را به كنارى زد سلمان لبخندى زد. امام "عليه السلام" به سلمان فرمود: آفرين بر تو اى بنده صالح خدا هنگامى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ملاقات نمودى چگونگى رفتار اين قوم، با برادرش را برايش تعريف كن. سلمان از دنيا رفت. امام على "عليه السلام" جنازه او را غسل داد و كفن كرد و بر كفن او اين دو بيعت شعر را نوشت:




  • و فدت على الكريم بغير زاد
    و حمل الزاد اقبح كل شيى
    اذا كان الوفود على الكريم



  • من الحسنات و القلب السليم
    اذا كان الوفود على الكريم
    اذا كان الوفود على الكريم



يعنى: بر شخص كريم و بزرگوارى وارد شدم بى آنكه توشه نيك و قلب پاك داشته باشم ولى هنگام ورود به محضر شخص بزرگوار بردن توشه نزد او قبيح ترين چيز است. [ تاريخ تشيع در ايران، ص 238. ]

/ 356