خطبه اى توحيدى - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه اى توحيدى

على "عليه السلام" هفت روز پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و فراغت از جمع كردن قرآن خطبه عجيبى را انشا فرمود كه در قسمت اول آن اين چنين فرموده است:

الحمد لله الذى اعجزالاوهام ان تنال الا وجوده و حجب العقول عن ان تتخيل ذاته فى امتناعها من الشبه و الشكل...
يعنى: سپاس و حمد و ثناى وجود مقدس الله را سزاست كه اوهام را از اينكه جز وجود او را نائل شوند عاجز و زبون نموده و عقول را مانع گشته از اينكه ذات و حقيقت او را تصور كنند از اين جهت كه از هر گونه شبه و شكلى اباء و امتناع دارد بلكه اوست كه هرگز در ذات خود تفاوت و اختلاف پيدا نكرده و بواسطه عروض تجزيه عددى در كمالش پاره پاره نشده است. از اشباء جدايى گرفته نه بطور اختلاف مكانى و از اشياء متمكن شده و بر آنها تسلط يافته نه بطور آميزش و آنها را دانسته نه ابزارى كه بدون آن علم ميسر نشود ميان او و معلوم او علمى جز خودش نيست اگر گفته شود: بود، مرجعش اينست كه وجودش ازلى و غير مسبوق است و اگر گفته شود هرگز زوال ندارد منظور نفى عدم و نيستى از ذات او بوده پس ساحت او منزه و بسى بلند است از سخن آنان كه غير او را پرستيده و جز او خداى ديگرى گرفته اند. [ توحيد، شيخ صدوق، ص 73. ]

ريا كارى

روزى جنازه اى را به سوى قبرستان مى بردند. حضرت على "عليه السلام" پشت آن جنازه حركت مى كرد اما ابوبكر و عمر جلوى تابوت آن جنازه راه مى رفتند از آن حضرت پرسيده شد، كه يا على آن دو نفر "ابوبكر و عمر" چرا جلوى جنازه حركت مى كنند حضرت فرمود: آنها هم خود مى دانند كه عقب جنازه راه رفتن ثواب بيشترى دارد اما مى خواهند بدينوسيله در نظر مردم ممتازتر از ديگران جلوه گرى كنند. [ محجة البيضاء، ج 3. ]

والكاظمين الغيظ

قنبر غلام اميرالمؤ منين "عليه السلام" مى گويد: در خدمت على بن ابيطالب "عليه السلام" نزد عثمان رفتم. عثمان مايل بود كه با على "عليه السلام" تنها باشد پس آن حضرت به من اشاره فرمود: كه دور شوم. قنبر مى گويد: من مقدارى نه چندان دور از آنان كنارى ايستادم. شنيدم كه عثمان به درشتى و تندى با على "عليه السلام" سخن مى گفت: در حالى كه على "عليه السلام" سر بزير انداخته و چشم بر زمين دوخته بود. تا اينكه عثمان رو به على "عليه السلام" نمود و گفت: چرا سخن نمى گويى؟ حضرت فرمود: اگر بگويم، سخنى خواهم گفت، مگر آنچه برخلاف خواسته توست و به سود تو چيزى سراغ ندارم...

مبرد مى گويد: تفسير فرمايش حضرت اين است كه اى عثمان اگر همانگونه كه تو به من پر خاش نمودى سخن بگويم مقابله به مثل خواهم كرد و نتيجتا پر خاش من تو را آزرده خواهد ساخت پس ترجيح مى دهم كارى نكنم اگر چه مورد پر خاش تو قرار گرفته ام و اين است معنى مظلوم عالمين فافهم!! [ معانى الاخبار، ج 2، ص 235. ]

مظلوميت امام على

يكى از دختران على "عليه السلام" بنام ام كلثوم بود كه توسط عمر از على عليه السلام خواستگارى شد. حضرت على "عليه السلام" عذر آورد كه او هنوز كوچك است و موقع ازدواجش نرسيده است. [ بحار الانوار، ج 42. ] به نقل مرحوم كلينى كه از حضرت صادق "عليه السلام" روايت كرده است عمر پيش د عباس بن عبدالمطلب رفت و گفت: من از برادر زاده ات دخترش را خواستگارى كردم و او مرا رد نمود به خدا سوگند من هم افتخارات بنى هاشم را از بين مى برم و دو شاهد مى آورم كه او "على "عليه السلام"" دزدى كرده است و آنگاه به اتهام دزدى دستش را قطع مى كنم!! عباس نزد على "عليه السلام" رفت و پس از گفتگو آن حضرت را راضى نمود كه كار ام كلثوم را به او واگذار كند. [ منتخب التواريخ، ص 114. ]

ام كلثوم ابتدا زوجه عمر شد و پس از كشته شدن او زوجه پسر عموى خود عون بن جعفر و بعد از او نيز زوجه محمد بن جعفر شد.



/ 356