پناه و امان امت - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پناه و امان امت

وقتى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم از دنيا رفت على بن ابيطالب "عليه السلام" زياد نام ابن عمش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را مى برد و مى فرمود: مسلمانان شما دو امان و پناه داشتيد يكى از آنان رفت و ديگرى برخاست، امان اول محمد صلى الله عليه و آله و سلم بود و امان دوم شما استغفار است كه تا توبه كنيد خدا نيز قبول مى كند.
اگر رسول خدا از دنيا رفته است استغفار را رها نكنيد.
و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون. [ تفسير سوره نجم، شهيد دستغيب]

برادر رسول خدا تصميم گرفت

در زمان عمر سپاه اسلام ايران را فتح كرده و با فرار، و سپس كشته شدن يزدجر سوم حكومت ساسانيان منقرض شد. سپاهيان اسلام وقتى به مدينه رسيدند گروهى ايرانى از زن و مرد را كه اسير كرده بودند همراه خود به مدينه آورند. عمر تصميم گرفت كه زنان اسير را به عنوان برده بفروشد و مردان آنها را برده و غلام مردم عرب قرار دهد.

على "عليه السلام" در آنجا حاضر بود فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بزرگان قوم را هر چند با شما مخالفت كنند احترام كنيد و گرامى بداريد و اين مردم فارس "ايرانى" افراد آگاه و بزرگوارى هستند كه اسلام را با ميل پذيرفتند و تسليم شدند من به مقدار حق خود و بنى هاشم آنها را آزاد كردم. مهاجران و انصار به آن حضرت گفتند: ما نيز حق خود را به شما اى برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بخشيديم. امام على "عليه السلام" عرض كرد: خداوندا گواه باش اينها حق خود را بر من بخشيدند و من هم به اندازه حق آنها پذيرفتم و اسيران را آزاد نمودم.

عمر گفت: على بن ابيطالب "عليه السلام" از ما سبقت گرفت و عزم مرا در مورد عجم ها نقض كرد آخرالامر حكم على "عليه السلام" اجرا شد در اين ميان جمعى از دختران و بستگان شاهان ايرانى كه آزاد بودند اظهار تمايل كردند كه ازدواج كنند. على "عليه السلام" فرمود: آنها را در انتخاب همسر آزاد بگذاريد در مورد شهربانو دختر يزيجرد سوم آخرين آخرين شاه ساسانى خواستگاران متعددى وجود داشت. ليكن او با شرمسارى پاسخ منفى داد به او گفته شد اى خانمى كه در ميان خاندانت بزرگ بودى در ميان اين خواستگاران كدام را بر مى گزينى؟ آيا مى خواهى شوهر كنى؟ او سكوت كرد. على "عليه السلام" فرمود: راضى شد. "و شكوتش حاكى از رضايت در اصل ازدواج است" اينك، بايد انتخاب، يكى از خواستگاران را به عنوان شوهر؛ با زبان اقرار كند. شهربانو گفت: من در ميان خواستگاران هرگز نور پر فروغ و شهاب درخشنده يعنى حسين "عليه السلام" را با ديگران هم سطح قرار نمى دهم اگر در واقع در انتخاب آزاد هستم. على "عليه السلام" فرمود: چه كسى را ولى "وكيل" خود قرار مى دهى؟ شهربانو گفت: شما را. امام على "عليه السلام" خذيفه بن يمان را ماءمور كرد كه عقد ازدواج او را با حسين "عليه السلام" منقعد نمايد حذيفه اين ماءموريت را انجام داد. امام سجاد "عليه السلام" از اين بانو متولد شد و گويند آن هنگام كه بيش از چند روز از تولد امام سجاد "عليه السلام" نمى گذشت شهربانو از دنيا رفت و طبق نقل ديگر امام على "عليه السلام" خواهر شهربانو را به همسرى محمد بن ابى بكر در آورد و قاسم بن محمد از آن بانو متولد شد. بنابراين قاسم و امام سجاد "عليه السلام" پسر خاله هم هستند و دختر قاسم كه ام فروه نام داشت همسر امام باقر "عليه السلام" شد و امام صادق از او متولد شد. [ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 48]

/ 356