كار كردن شيوه او بود - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كار كردن شيوه او بود

در يكى از مشكلات قضائى كه خليفه دوم سخت درمانده شده بود به او گفتند: نزد على "عليه السلام" برويم تا مشكل را حل نمايد. خليفه دوم به همراه ابن عباس و جمعى ديگرى به راه افتادند سراغ امام را گرفتند به آنان گفته شد اميرمؤ منان "عليه السلام" در فلان باغ مشغول كار است، خود را به باغ رساندند ديدند، امام "عليه السلام" سخت مشغول كار است و اين آيه را مى خواند:

ايحسب الانسان ان يترك سدى؛ آيا انسان مى پندارد او را به حال خود رها مى كنند همه به امام سلام كردند حل مشكل آن دو زنى كه هر دو آنها ادعا مى كردند، فرزند پسر از آنهاست را از اما "عليه السلام" خواستند اما فرمود: شير دو زن را در ظرف خاصى وزن كنيد آن زن كه شير او سنگين تر است پسر بچه از آن اوست. [ علم بيكران ص 37 ]

چه مصيبتها كه از اين جماعت نكشيدم

على "عليه السلام" در وصف دوران خانه نشينى خود تعابير و جملاتى دارد كه به حق دل هر آزاد مرد شيعى را پاره پاره مى كند ايشان در بيانى مى فرمايد:
قبل از من، متصديان امور مردم به كارهايى دست مى زدند كه با دستورات صريح رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مخالف بود آنها از روى عمد و توجه، مرتكب تحريف و شكستن سنتهاى نبوى و تغيير احكام الهى گشتند...

يكبار به مردم گفتم: اى مردم! در ماه رمضان جز براى اداى نماز واجب در مسجد اجتماع نكنيد، به آن ها گفتم: نماز جماعت فقط در نمازهاى يوميه مشروع است خواندن نمازهاى مستحبى با جماعت بدت است [ حضرت حدود 25 سال موارد تغيير و تحريف احكام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را مى يد كه نمونه اى از آن در اينجا به اشاره ذكر شد، اهل سنت نمازى دارند به نام تراويج و آن خواندان نمازهاى مستحبى با جماعت است لذا حضرت در اين بخش از فرمايش خود به اين قسمتاز بدعت خلفا نظر دارند] در اين بنى بعضى از سربازانم برآشفتند و گفتند: اى اهل اسلام، سنت عمربن خطاب تغيير يافته، على ما را از نماز جماعت در ماه رمضان باز مى دارد؟! "حماقت را تا جايى رساندند" كه من ترسيدم در ميان بخشى از سربازانم شورش بر پا شود.
"من" از اختلاف و پيروى كوركورانه و جاهلانه آنها و از پيشوايان گمراهشان، چه مصيبتهايى كه نكشيدم. [ اصول كافى جلد 8 ص 59 ]

درهم كوبنده جباران

على "عليه السلام" در شوراى انتخاب خليفه بعد از عمر بن خطاب، به جمع حاضر فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا در ميان خود فردى را جز من مى شناسيد كه آن 9 مبارز تنومند، از تيره عبدالدار را كه همگى از سران و پرچمداران قوم خود بودند به خاك و خون كشيده باشد؟!
آيا به ياد داريد صواب حبشى برده آن مقتولان كه چگونه ديوانه وار و خشمگين
به ميدان جنگ آمد و دائم فرياد مى زد و مى گفت: من به انتقام سروران و دلاورانى كه از دست داده ايم به قتل شخصى جز محمد خرسند نخواهم شد.

چشمانش كاسه خون شده بود، دهانش كف آلود شده بود و شما مردم وحشت زده از برابر او فرار مى كرديد، ولى در اين حال اين من بودم كه به مقابله با او بر خاستم.
هنگامى كه صواب آن غلام وحشى به من نزديك مى شد گويى هيولايى جلو مى آمد! نبرد بين ما آغاز شد اما بيش از دو ضربه بين ما رد و بدل نشد. سرعت شمشير من چنان برق آسا بود كه در كى لحظه او را به دو نيم ساخت تيغه شمشيرم به پهلوى او اصابت كرد و قسمت پائين بدن او روى پاها بر روى زمين باقى ماند و بالا تنه او به جانبى ديگر افتاد و مسلمانان مى نگريستند و به او مى خنديدند. [ حضال ص 668 ]

/ 356