كريم بامروت - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كريم بامروت

از كتب اهل تسنن روايت شده كه عرب فقيرى به خدمت حضرت على "عليه السلام" شرفياب شد و از آن حضرت درخواست كمك نمود. حضرت به او فرمود: به خدا قسم در خانه چيزى نداريم. فقير گفت: به خدا قسم اگر نااميدم كنى خداوند روز قيامت از شما نمى گذرد.
حضرت على "عليه السلام" به شدت گريست، آنگه به قنبر دستور داد: زره مرا بياور و به اين عرب ده. سپس به فقير فرمود قدر آن را بدان كه من با اين زره در مقابل دشمنان ايستاده ام و پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را خوشحال كرده ام. قنبر عرض كرد: يا اميرالمؤ منين "عليه السلام" قيمت اين زره بيست درهم است و اين مقدار براى يك فقير زياد است.

حضرت فرمود: اى قنبر اگر به اندازه دنيا طلا و نقره داشته باشم در صورتى خوشحال مى شوم كه آنها را در راه خدا صدقه دهم و خدا قبول كند. چون كه خداوند از نعمتهاى خود سؤ ال خواهد نمود. [ كيفر كردار، ج 2، ص 194 به نقل از مستطرف، ص 61]

اسم اعظم خداوند

براءبن عازب مى گويد: بر اميرمؤ منان على "عليه السلام" وارد شدم و آن حضرت را به خدا سوگند دادم كه مرا به اعظم اسمايى كه خداوند رحمان، جبرئيل را به ارسال آن مخصوص داشت و او رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حضرت شما را مخصوص گرداند مرا مطلع فرماييد.

حضرت فرمود: اگر سؤ ال تو نمى بود من اراده داشتم تا وقتى كه آنرا در لحدم نهاده شوم پوشيده بدارم. سپس حضرت فرمود: هر گاه خواست خداوند را به اسم اعظمش بخوانى، شش آسه اول سوره حديد "بعد از بسم الله الرحمن الرحيم؛ تا؛ و هو عليم بذات الصدور" و آخر سوره حشر از "هو الله الذى لااله الا هو تا آخر سوره را بخوان" بعد از آن مى گويى: يا من هو كذلك افعل بى كذا و كذا "حاجت خود را بخواه" كه سوگند به خداوند اگر بر شقى بخوانى سعيد مى گردد. براء گفت: يا على! قسم به خدا من آنرا براى امور دنيا نمى خوانم. امام على "عليه السلام" فرمود: همين صواب است. رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مرا هم اين چنين وصيت فرمود جز اينكه مرا امر كرد كه خدا را بدان در كارهاى بزرگ و دشوار روزگار بخوانم. [ رساله نور على نور، علامه حسن زاده آملى]

كمترين ها

سليم بن قيس مى گويد: از امام على "عليه السلام" شنيدم كه مردى به حضورش آمد و اين سه سؤ ال را كرد:

1- كمترين چيزى كه انسان به آن مؤ من مى شود؟

2- كمترين چيزى كه انسان به خاطر آن كافر مى گردد؟

3- كمترين چيزى كه انسان به خاطر آن گمراه مى شود؟

امام على "عليه السلام" فرمود: كمترين چيزى كه انسان به وسيله آن مؤ من مى شود آن است كخ خداوند خود را به او بشناساند، و انسان به اطاعت از خدا اقرار كند و سپس خداوند، پيامبرش را به او شناساند و او به اطاعت تاز پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اقرار نمايد و هم چنين خداوند امام و حجتش را در زمين و گواهش را بر مردم "يعنى امام را" به او معرفى كند و او به اطاعت از امام اقرار نمايد.

سپس حضرت ادامه داد: كمترين چيزى كه انسان به خاطر آن كافر مى شود آن است كه چيزى را كه خداوند نهى كرده گمان كند كه انجام آن رواست و اين پندار را رد دين خود قرار دهد "بدعتگزار گردد" و به اين عقيده باقى بماند و خيال كند كه آنچه را "به پند او" خدا دستور داده، بايد خدا را بر آن اساس پرستش كرد در صورتى كه چنين كسى شيطان را مى پرستد.
و كمترين چيزى كه انسان به خاطر آن گمراه مى شود: آن است كه حجت و گواه خدا بر بندگانش را نشناسد. يعنى آن امامى را كه خداوند به اطاعت از او دستور داده و
رهبريش را واجب كرده نشناسد.

سليم مى گويد: عرض كردم: اى اميرمؤ منان! آن حجت و گواهان الهى را براى من تعريف كن!

امام على "عليه السلام" در پاسخ فرمود: آنها كسانى هستند كه خداوند "اطاعت" آنان را "در قرآن" قرين اطاعت خود و پيامبرش قرار داده و فرموده است: يا ايها الذين آمنوا اطيعو الرسول و اولى الامر منكم اى كسانى كه ايما آورده ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسول خدا را و اطاعت كنيد صاحبان امر را. [ نساء/ 59]

عرض كردم: اى اميرمؤ منان، خدا مرا فدايت كند اين مطلب را روشن تر بيان كن. حضرت فرمود: آنها "صاحبان امر" كسانى هستند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در آخرين خطبه اش، در روز رحلتش فرمود:
همانا من دو چيز را در ميان شما مى گذارم كه پس از من تا وقتى كه به آن دو چنگ زنيد هرگز گمراه نشويد. كتاب خدا و عترت من كه خاندان من هستند. زيرا خداوند لطيف و آگاه به من سفارش كرده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد گردند؛ مانند اين دو انگشت؛ سپس امام دو انگشت اشاره خود را بهم چسبانيد و...

آنگاه فرمود: فتمسكوا بهما لاتزلوا و لا تضلوا و لا تقدموهم فتضلوا؛ پس به هر دوى اينها چنگ زنيد تا لغزش نكنيد و گمراه نگرديد و از آنها جلو نيفتيد كه گمراه خواهيد شد. [ اصول كافى، ج 2]
و در روايت از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: سوگند به خداوندى كه جان من در دست اوست اگر كسى عمل هفتاد پيامبر را انجام دهد هرگز وارد بهشت نخواهد شد مگر اين كه برادرم على "عليه السلام" را دوست داشته باشد. [ بحارالانوار]

/ 356