قنبر آهسته تر - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قنبر آهسته تر

روزى اميرالمؤ منين على "عليه السلام" شنيد كه مردى به قنبر دشنام مى دهد و قنبر نيز مى خواست به او جواب دهد. حرت قنبر را صدا زد: آى قنبر! آهسته، ناسزاگوى خود را؛ رها كن تا خداى رحمان را خشنود سازى، و شيطان را به خشم آورى و دشمن را كيفر و شكنجه دهى. سوگند به آن كس كه دانه را شكافت و جانداران را بيافريد شخص با ايمان، خداى خويش را به چيزى مانند حلم و بردبارى خرسند نسازد و شيطان را به چيزى
مثل سكوت و خموشى به خشم نياورد، و هيچ احمقى و نادانى به عكس العملى مانند سكوت در مقابل او كيفر و شكنجه نگردد. [ امالى شيخ مفيد. ]

حكم خدا را اجرا كردم

هنگامى كه دوازده شب از ماه سپرى شده بود حضرت امير "عليه السلام" از بصره وارد كوفه شدند. سپس به ايراد خطبه پرداختند. بعد از خطبه ابو بردة بن عوف ازدى، كه از طرفداران عثمان بود و در جنگ جمل شركت نكرده بود و در جنگ صفين با نيتى سست وارد جنگ شده بود از ميان جمعيت برخاست و به حضرت على "عليه السلام" گفت: آيا اين كشته هايى كه در اطراف عايشه و طلحه و زبير ديده مى شود به نظر شما به چه دليل كشته شده اند؟

حضرت امير "عليه السلام" فرمود: به اين دليل كه شيعيان و كارگزاران مرا كشتند و نيز به سبب كشتن آن مرد- عبدى رحمة الله - من از آنها خواستم كه قاتلين برادرانم را از ميان آن گروه به من تحويل دهند تا
آنها را به قصاص آن كشته ها بكشم. سپس كتاب خدا ميان من و آنها حاكم باشد، اما آنان نپذيرفتند و با اينكه هنوز بيعت من و خون نزديك به هزار نفر از شيعيانم به گردن آنها بود به جنگ با من برخاستند و من بدين خاطر آنها را كشتم، آيا تو در اين زمينه ترديدى به دل دارى؟ گفت: قبلا ترديد داشتم ولى الان حق را شناختم و اشتباه آن گروه برايم روشن شد، راستى كه تو هدايت يافته و درست كارى.

سپس على "عليه السلام" آماده شد كه از منبر فرود آيد، مردانى برخاستند تا سخن گويند ولى چون ديدند كه حضرت پايين آمد نشستند و ديگر حرفى نزدند.
ابوالكنود مى گويد: ابو برده با اينكه در جنگ صفين حضور داشت با اين حال با على "عليه السلام" منافقانه عمل مى كرد و با معاويه مكاتبات سرى داشت و چون معاويه قدرت را به دست گرفت محصول سرزمينى در منطقه فلوجه را به وى وا گذاشت و او در نزد معاويه مورد احترام بود. [ امالى شيخ مفيد. ]

فرزند آخرت باش

جبه عربى مى گويد: روزى از اميرالمؤ منين على "عليه السلام" شنيدم كه مى فرمود: من از دو چيز بر شما نگرانم. آرزوى دراز و پيروى از خواهش د دل. سپس حضرت ادامه داد. اما آرزوى دراز آخرت را از ياد انسان مى برد، و پيروى از نفس خود، جلوگير حق است. راستى كه دنيا پشت كرده و مى رود، و آخرت است كه رو كرده و مى آيد؛ و هر كدام از اينها را فرزندانى است، پس از فرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان دنيا، كه امروز روز عمل است نه پاداش، و فردا روز پاداش است نه عمل. [ امالى شيخ مفيد. ]

آثار بيعت با على

مالك بن ضمره مى گويد: روز از اميرالمؤ منين على "عليه السلام" شنيدم كه مى فرمود:
آگاه باشيد كه شما در معرض لعن گفتن من، و در معرض دروغگو شمردن من قرار خواهيد گرفت. [ در اينجا حضرت به حوادث بعد از شهادت خود مبنى بر ترويج سب و لعن حضرت، توسط معاويه اشاره نموده كه اين گمراهى تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز در جامعه مسلمين ادامه داشت و لعن بر حضرت توسط عمر بن عبدالعزيز بعد از حدود نيم قرن در جامعه اسلامى بر چيده شد. ] پس هر كس مرا از روى كراهت و عدم رضايت قلبى لعن كند و خداوند ناراضى بودن او را به اين كار از دلش د بداند من و او با هم بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم وارد مى شويم، و هر كس زبانش را نگه دارد و مرا لعن نكند به اندازه زمان پر تاب يك تير يا يك چشم بهم زدن از من زودتر به ملاقات آن حضرت برود و هر كس با رضايت و خوشحالى مرا لعن كند حجابى ميان او و "عذاب" خداوند نخواهد بود و حجت و دليلى به پيشگاه محمد صلى الله عليه و آله و سلم ندارد.

هان بدانيد كه روزى محمد صلى الله عليه و آله و سلم دست مرا گرفت و فرمود:
هر كس با اين پنج "انگشت" بيعت كند، و در حالى كه تو را دوست مى داشته است بميرد حقا به عهد و تكليف خود عمل نموده و هر كس در حالى كه تو را دشمن بدارد و
بميرد همانا به مرگ دوران جاهليت مرده است... و اگر در حالى كه تو را دوست مى دارد پس از تو زنده بماند، تا آن وقت كه خورشيد طلوع و غروب كند خداوند كارهاى او را به امن و ايمان پايان خواهد داد. [ امالى شيخ مفيد. ]

/ 356