عبادت على - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



عبادت على

از كنيز حضرت على "عليه السلام" پرسيدند كه نماز على "عليه السلام" در ماه رمضان چگونه بود؟ او گفت: نماز در رمضان و شوال نزد على "عليه السلام" يكسان بود او تمام شب ها را به عبادت خداوند احياى مى داشت، حضرت على بن الحسين "عليه السلام" را با آن كثرت عبادت و نماز كه او را ذوالثفنات [ چون از كثرت سجده مواضع سجده و پيشانى آن حضرت پينه بسته بود آن حضرت را ذوالثفنات مى گفتند] مى گفتند، مى فرمود: من يقدر على عبادة على بن ابيطالب "عليه السلام"؛ يعنى چه كسى توانايى دارد بر عبادت على بن ابيطالب "عليه السلام" و چه كسى قدرت دارد كه مثل على "عليه السلام" خدا را عبادت كند. [ بحارالانوار، ج 41، ص 71]

توصيف عبادت على

ضرار وقتى در مجلس معاويه حاضر شد براى معاويه از عبادت على "عليه السلام" گفت: اگر او را مى ديد وقتى كه در محراب عبادتش د ايستاده بود در حالى كه شب، پرده سياه خود را فرو افكنده بود و ستارگان پايين آمده بودند "يعنى ديروقت و در تاريكترين موقع شب" و او محاسن خود را به دست گرفته و همچون مار گزيده به خود مى پيچيد و مانند مصيبت زده، اندوهمند مى گريست، و مى گفت: اى دنيا آيا در پى من افتاده و آرزومند من شده اى! هيهات، مرا به تو نيازى نيست، ترا سه طلاقه كرده ام كه هرگز به تو رجوع نخواهم كرد.

سپس مى فرمود: آه، آه، از دورى سفر آخرت و كمى توشه و سخنى راه.
ضرار مى گويد: معاويه از حرفهاى من گريه كرد و گفت: اى ضرار كافى است به خدا سوگند على "عليه السلام" چنين بود، خدا ابوالحسن "عليه السلام" را رحمت كند. [ بحارالانوار، ج 41، ص 14]

مفسر آيات حق تعالى

مردى خدمت اميرالمؤ منين على "عليه السلام" رسيد و به آن حضرت عرض كرد: يا على "عليه السلام" مرا از معنى آيه آيا آن كس كه بر بينه و دليل روشن از جانب خداى خود است و گواهى
در كنار دارد... [ هود/ 17] مطلع فرما.

حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن كسى است كه به عنوان دليلى روشن از جانب خداست و من گواه او و از او هستم. سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست احدى از قريش نيست كه تيغ سر تراش بر سرش كشيده شده باشد جز اينكه خداوند درباره او مطالبى در كتاب خود فرو فرستاده است، و سوگند به آن كس كه جانم بدست اوست اگر آنان بدانند آنچه را كه خداوند درباره ما خاندان بر زبان پيامبر امى خود جارى ساخته، "اين داشتن آنان" نزد من محبوبتر است از اينكه به اندازه ظرفيت اين صحن "صحن مسجد كوفه" برايم طلا باشد. به خدا سوگند مثل ما در ميان اين امت مانند كشتى نوح و باب حطه "در توبه" در ميان بنى اسرائيل، چيز ديگر نيست. [ اعمالى كه از عثمان سر زد بسيار است از قبيل: تبعيض در بيت المال و بمكار گماردن خويشان خود در پست هاى مهم و..]

ناله هاى تنهايى

پس از آنكه اميرالمؤ منين على "عليه السلام" مكرر مردم و اصحاب خود را به جهاد در راه خدا فرا مى خواند و آنان از او تبعيت نكردند آن حضرت روزى در خطبه اى فرمود: اى مردم من شما را فرمان بسيج دادم و بسيج نشديد، و براى شما خير خواهى نمودم و نپذيرفتيد، شما حاضرانى هستيد همچون غايبان...

اشعث بن قيس كندى از ميان جمعيت برخاست و به آن حضرت گفت: اى اميرمؤ منان! چرا تو آن گونه كه عثمان با ما رفتار مى كرد عمل نمى كنى [ اعمالى كه از عثمان سر زد بسيار است از قبيل: تبعيض در بيت المال و بكار گماردن خويشان خود در پست هاى مهم و..]
حضرت فرمود: اى كاكل آتش "رئيس دوزخيان"، واى بر تو همانا كار پسر عفان موجب خوارى آن كسى است كه دين ندارد و دليلى با او نيست، من چگونه آن طور باشم و حال آنكه بر دليل روشنى از جانب خداى خود هستم و حق بدست من است.
به خدا سوگند آن مردى كه دشمن را بر خود چيره كند تا گوشتش ببرد، و استخوانش بشكند، و پوستش بكند، و خونش را بريزد، مردى است بزدل و ترسو، تو اگر مايلى همين
گونه باش، اما من آنگونه "مثل عثمان" نيستم كه خود را بدست چنين سرنوشتى بسپارم...

ابو ايوب انصارى، خالدبن زياد كه صاحب منزل رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود برخاست و گفت: مردم! حقا كه اميرالمؤ منين على "عليه السلام" سخن خود را به آن كس كه گوش شنوا و دلى فراگير دارد رساند، همانا خداوند شما را كرامتى بخشيده؛ و شما آنطور كه شايسته است نپذيرفتيد، خداوند پسر عموى پيامبرتان و سرور بزرگ مسلمانان را پس از آن حضرت در ميان شما نهاد كه دين را به شما مى فهماند و شما را به پيكار با پيمان شكنان فرا مى خواند ولى گويا كريد و نمى شنويد يا بر دلهايتان مهر خورده كه انديشه نمى كنيد، آيا شرم نمى داريد؟ [ امالى شيخ مفيد]

/ 356