اشرف خصايل دنيا - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشرف خصايل دنيا

ربيعه و عماره و گروهى ديگر از اصحاب على "عليه السلام" مى گويند: در آن زمانى كه گروه كثيرى از ياران على "عليه السلام" از دور آن حضرت پراكنده شدند و نزد معاويه رفتند تا كه نصيبى از دنيا ببرند، گروهى از ياران امام خدمت او رسيدند و عرض كردند: اى اميرمؤ منان "عليه السلام" اين همه اموال را كه در نزد خوددارى بين ياران خود بخشش كن و اين اشراف عرب و قريش و كسانى را كه مى ترسى زير بار تو نروند و تبعيت از تو نكنند به سوى معاويه مى گريزند، را بر ساير آزاد شدگان و عجميان ترجيح و تفضيل مده "تا وفادار بمانند" .

على "عليه السلام" فرمود: مرا مى فرماييد كه يارى كردن آنها را از راه ستم بجويم؟! نه بخدا سوگند تا خورشيد مى تابد و ستاره اى در آسمان مى درخشد دست به چنين كارى نمى زنم، بخدا سوگند اگر اين اموال از خود من بود هر آينه مساوات را در ميان آنها مراعات مى كردم حال چه برسد به اينكه مال خود آنها است "بيت المال مسلمين است" سپس د لحظه اى سكوت كرد و سر به جيب تفكر فرو برد و پس از آن فرمود:
هر كس ثروتى دارد جدا بايد از فساد بپرهيزد كه بخشش مال در غير حقش تبذير و اسراف است... هر كس بخواهد از آنچه كه خداوند به او ارزانى داشته؛ نيكى نمايد به خويشان و نزديكان خود رسيدگى كند و مهمان نوازى كند و اسيرى را آزاد كند و به ورشكستگان و در راه ماندگان و تهيدستان و جهادگران در راه خدا يارى رساند و بايد بر مشكلات و سختى ها شكيبا باشد، كه همانا دستيابى به اين خصال اشراف كرامتهاى دنيا و رسيدن به فضائل آخرت است. [ امالى شيخ مفيد]

خروش آتش دوزخ در گوش

ابوارا كه مى گويد: در همين مسجد كوفه پشت اميرالمؤ منين على "عليه السلام" نماز گزاردم، آن حضرت به جانب راست خويش بگرديد - و قدرى كسالت داشت - و مدتى همانطور ماند تا خورشيد بر ديوار همين مسجد به قدر يك نيزه برآمد، و آن ديوار به اندازه فعلى نبود، سپس د رو به مردم كرد و فرمود: هان به خدا سوگند ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم همه شب رنج و مشقت بيدارى آن را تحمل مى كردند و در ميان پيشانى و زانوهاى خود نوبت مى گذاشتند "كنايه از سجده و قيام در عبادت است" گويا كه خروش آتش دوزخ در گوششان طنين انداز بود، چون وارد صبح مى شدند رنگ پريده و زرد چهره بودند، پيشانى آنان بسان زانوى بز، پينه بسته بود و چون ياد خداوند مى شد مانند حركت درخت در يك تند باد به حركت در مى آمدند و از چشمانشان چنان اشك مى باريد كه لباسهايشان تر مى گشت سپس حضرت برخاست و در آن حال مى فرمود: به خدا سوگند گويا اين قوم به حال غفلت شب را به صبح آورده اند و از آن پس ديگر خندان و شادان ديده نشد تا آنكه كار ابن ملجم - لعنة الله - صورت گرفت. [ امالى شيخ مفيد]

گفتار حضرت على پيرامون مفهوم اذان

امام حسين "عليه السلام" مى فرمايد: در مسجد نشسته بودم مؤ ذن براى اذان بالاى ماءذنه رفت، وقتى كه گفت: الله اكبر، الله اكبر پدرم حضرت على "عليه السلام" منقلب شد و آنچنان گريه كرد كه همه ما گريه كرديم، هنگامى كه اذان او تمام شد، فرمود: آيا مى دانيد كه مؤ ذن چه مى گويد؟ عرض كرديم: خدا و رسولش صلى الله عليه و آله و سلم و وصى رسولش داناترند فرمود: لو تعلمون ما يقول لصحكتم قليلا و لبكيتم كثيرا؛ اگر مى دانستيد كه چه مى گويد، كم مى خنديديد و بسيار مى گريستيد آنگاه حضرت به تفسير اذان پرداختند. [ اين روايت را مرحوم صدوق در كتاب معانى الاخبار، ص 38 تا 41 ذكر نموده كه به علت طولانى بودن مطلب، از تفسير آن صرف نظر شد]

/ 356