حضرت على و برزخيان - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حضرت على و برزخيان

حضرت على "عليه السلام" هنگام مراجعت از جنگ صفين وقتى كه نزديك كوفه، به كنار قبرستانى كه بيرون دروازه قرار داشت رسيد رو به سوى قبرها كرد و چنين فرمود: اى ساكنان خانه هاى وحشتناك و مكانهاى خاكى و قبرهاى تاريك! اى خاك نشينان، اى غريبان اى تنهايان اى وحشت زدگان، شما در اين راه بر ما پيشى گرفتيد و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد. اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما مى گويم خانه هايتان را ديگران ساكن شدند، همسرانتان به نكاح ديگران در آمدند و اموالتان تقسيم شده اينها چيزهاى است كه نزد ما است نزد شما چه خبر.

پس رو به يارانش كرد و فرمود: اگر به آنها اجازه گفتن داده شود حتما به شما خبر مى دهند كه بهترين زاد و توشه براى سفر پرهيزگارى است. [ نهج البلاغه، كلمات قصار]

منافق حديث گو

ابوهريره [ ابوهريره در سال هفتم هجرى اسلام آورد بيش از هر صحابى ديگر از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حديث نقل كرده تا آن جا كه در عصر خلفا بارها بزرگان صحابه به او اعتراض كردند، در روزگار عمر ولايت بحرين را بر عهده داشت سپس معزول گشت و به كيفر بردن اموال بيت المال به پرداخت ده هزار درهم غرامت محكوم گرديد. در زمان خلافت عثمان براى تقرب به وى احاديثى در فضيلت وى جعل كرد كه بسيارى از احاديث وى را دانشمندان اسلامى چه شيعه و چه سنى مردود شناخته اند] از كسانى است كه 3 سال آخر عمر شريف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را درك كرد وى در دور خلافت اميرالمؤ منين على "عليه السلام" سكوت ظاهرى كرد و از خير خواهى به دستگاه


معاويه دريغ نمى نمود. در هنگام جنگ صفين از جنگ كناره گرفت و روزى را در خيمه گاه حضرت امير "عليه السلام" و روز ديگر را در ميان لشكريان معاويه مى گذراند و گويند در نماز به حضرت اقتدا مى كرد ولى سفره معاويه را ترجيح مى داد و بر سفره او حاضر مى گشت و مى گفت: غذاى معاويه چرب تر و نماز با على "عليه السلام" افضل است... [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 4، ص 78 -63 - 69]

حكومت و آزادى

روزى على "عليه السلام" در كوفه سخنرانى مى كرد و ضمن سخنرانى فرمودند قبل از دست دادن من از من سؤ ال كنيد كه من از مادون عرش، از هر آنچه سؤ ال شود پاسخ خواهم داد و چنين ادعايى را پس از من جز دروغگويان نخواهند كرد. مردى از يهوديان عرب از گوشه مجلس با صداى بلند با لحنى زننده فرياد زد كه: من چيزهايى سؤ ال خواهم كرد كه در آن درخواهى ماند. اصحاب و دوستان على "عليه السلام" از برخورد بى ادبانه او در خشم شدند و به وى هجوم آوردند. على "عليه السلام" آنان را منع و فرمودند: رهايش كنيد و وى را به شتاب و دستپاچگى مكشانيد. حجج الهى با شتابزدگى و كم خردى استوار نمى گردد و با فرصت گرفتن از سائل براهين الهى نمود. پيدا نمى كند... [ بحارالانوار، ج 10، ص 126]

حكومت و احقاق حق

حضرت اميرالمومنين على "عليه السلام" در راه سفر خود به سوى بصره براى جنگ با آشوبگران جاهل جمل در منطقه ذى قار [ در بعضى از نسخ ريذه نيز نقل شده است] توقف كرد. گروهى از حجاج نيز كه از مكه باز مى گشتند در آنجا فرود آمدند، و چون از حضور امام على "عليه السلام" در آن محل مطلع شدند نزديك خيمه آن حضرت جمع شدند تا از نصايح آن حضرت استفاده نمايند. ابن عباس با مشاهده جمعيت مشتاق، به خيمه اميرالمومنين داخل شد و ايشان را در حال وصله نمودن لنگه كفش كهنه خود يافت. عرض كرد: اى اميرالمؤ منين "عليه السلام" احتياج ما به اينكه
امور ما را اصلاح نمايى از وصله كردن اين كفشهاى كهنه بيشتر است. حضرت پاسخى به وى نداد و همچنان خاموش ماند تا از تعمير كفش خود فارغ شد. آنگاه آن را كنار لنگه ديگرش گذاشت و به ابن عباس فرمود: ابن عباس اين كفشهاى من چقدر مى ارزند؟ ابن عباس عرض كرد: اين كفشهاى از بس وصله خورده مندرس شده اند از قيمت افتاده و ارزشى ندارند. حضرت فرمود: با اين حال قيمتى براى آن بگو. ابن عباس عرض كرد: يك درهم يا شايد كمتر از اين. حضرت فرمود: ابن عباس به خدا قسم اين كفشهاى كهنه و بى ارزش د نزد من محبوب تر از امارت و حكومت بر مردم است. مگر آنكه به واسطه آن احقاق حقى كنم و يا باطلى را دفع نمايم. [ نهج البلاغه، خطبه 33]

/ 356