ستايش خلافت تاءسف از شهادت - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ستايش خلافت تاءسف از شهادت

صعصعة بن صوحان يكى از همراهان و پيروان دائمى على "عليه السلام" بود. لذا هنگامى كه على "عليه السلام" به خلافت رسيد خطاب به آن حضرت گفت: زينت الخلافة و مازانتك و رفعتها و مارفعتك و هى اليك احوج منك اليها يعنى: تو با قبول خلافت به آن زينت بخشيدى و جلا دادى اما خلافت تو را زينت نبخشيد و جلال نداد تو به خلافت رفعت دادى و مقامش را بالا بردى ولى خلافت به تو رفعت و مقام نداد و تو را بالا نبرد. خلافت به تو نيازمندتر است از تو به خلافت.

همين صعصعة بن صوحان وقتى كه حضرت ضربت خورده بود و در بستر آرميده بود به عيادات امام آمد خطاب به آن حضرت عرض كرد يرحك الله يا اميرالمؤ منين حيا و ميتا، فوالله لقد كان الله فى صدرك عظيما و لقد كنت بذات الله عليما اى اميرمؤ منان، خدايت
در زندگى و پس از مرگ رحمت كند، زيرا به خدا سوگند كه خدا در نزد تو بزرگ بود و تو بشناسائيش كاملا دانا بودى.

على "عليه السلام" خطاب به صعصعة بن صوحان فرمود: و انت يرحمك الله فلقد كنت خفيف الموونة كثير المعونة تو را نيز خداوند رحمت كند كه مردى كم خرج و سبكبار و بسيار ياى كننده و كمك كار بودى. [ بحارالانوار، ج 42، ص 234 و 259. ] صعصعه جزء افراد معدودى بود كه در شب شهادت اميرالمؤ منين على "عليه السلام" در تشييع جنازه آن حضرت و مراسم تدفين او در دل تاريك شب شركت كرد. صعصعة پس از پايان تدفين؛ كنار قبر مطهر على "عليه السلام" ايستاد و يك سدت روى قلب پر تپش خود گذاشت و يا دستى ديگر مشتى از خاك قبر برداشت و بر سر خود ريخت و خطابه اى پر شور در جمع خاندان و ياران خاص على "عليه السلام" ايراد كرد كه دو جمله زيباى آن را در اينجا ذكر مى نمائيم.
فاسال الله ان ممن علينا باقتفائنا اثرك و العمل بسيرتك؛ [ از خداوند تقاضا مى كنم كه بر ما منت نهد و توفيق دهد كه پيرو تو پاشيم و به سيره تو عمل كنيم ].
فو الله لقد كانت حياتك مفاتح الخير و مفالق للشر؛ بخدا سوگند زندگى تو درهاى خير را گشود و راههاى شر و بدى را بست. [ بحارالانوار، ج 42، ص 234 و 259. ]

شروع خلافت

ابوبكر در سال دهم هجرت خليفه شد و در سال 13 هجرى در 63 سالگى از دنيا رفت. در حالى كه 2 سال و 3 ماه و ده روز خلافت كرد [ مروج الذهب، ج 2، ص 298. ]
پس از او عمر روى كار آمد و در اواخر ذى الحجه ى سال 23 به دست ابولؤ لؤ "فيروز ايرانى" كشته شد و مدت خلافت وى ده سال و شش ماه و 4 روز بود. [ همان، ص 304. ] عمر به هنگام تعيين خلفيه ى پس از خود دستور تشكيل شورايى را داد كه نتيجه آن به سود عثمان؛ منوط به عمل كردن وى به سيره پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و سيره شيخين، تمام شد و عثمان در
اوائل محرم سال 24 هجرى تا ذى الحجه سال 35 هجرى خلافت كرد كه مجموعا خلافت وى 12 سال چند روز كم به درازا كشيد. [ بحارالانوار، ج 42، ص 234 و 259. ]

در سال 35 هجرى مردم اجماع بر خلافت على "عليه السلام" نمودند اول كارى كه حضرت پس از خلافت خود كرد عمال فاسق و فاجر عثمان و بنى اميه را عزل نمود از كسانى كه زير بار اين عزلها نرفت معاويه بود كه در زمان ابوبكر والى شام شده بود.
در پنج سال خلافت مولاى متقيان اميرالمؤ منين على "عليه السلام" جنگهايى رخ داد كه به ترتيب عبارتند از:

1- جنگ جمل در سال 36 هجرى در بصره.

2- جنگ صفين در سال 36 و 37 هجرى

3- جنگ نهروان در سال 39 هجرى.

و بالاخره على "عليه السلام" در سال 40 هجرى توسط خواج و اشق الشقياء ابن ملجم به شهادت رسيد.

/ 356