لذات دنيا چيست؟ - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لذات دنيا چيست؟

اميرالمؤ منين على "عليه السلام" به عمار ياسر فرمود: اى عمار بر دنيا غم مخور كه تمام لذات دنيا شش چيز است.
مطعوم و مشروب و ملبوس و منكوح و مشموم و مركب
امام شريفترين طعامها عسل است كه فرآورده زنبور مى باشد و بهترين مشمومات مشك است كه از خون آهو است و نفيس ترين مركوبها اسب است كه تمام حيوانات از آن مى آشامند و نيكوترين ملبوسات ابريشم است و آن بافته گرمى است. و منكوحات زنانند و آنها وسيله دفع شهوت هستند پس دنيا چه زيبايى دارد و چگونه مى شود به آن دلبستگى و تفاخر نمود فرمود: مصيبات دنيا بسيار است و مشاربش تيره و هيچ دوستى را با دوستى خود برخوردار نكند. [ نشان از بى نشانها]

شمارش مورچگان

ابوذر غفارى مى گويد: من با حضرت على "عليه السلام" براى انجام كار حضرت، به مقصدى حركت كرديم تا اينكه به بيابان وسعى كه در آن مورچگان زياد مانند سيل روان بودند رسيديم از عظمت اين منظره و اين سيل مورچه تعجب كردم و گفتم الله اكبر چقدر بزرگ است آن خدايى كه شمارش اين مورچگان را دارد و از عدد آنها مطلع است.
حضرت اميرالمؤ منين "عليه السلام" فرمود: اين سخن را مگو. بلكه بگو "جل باريه" چقدر بزرگ است آن خدايى كه آن مورچگان را آفريده است. بعد امام ادامه داد: سوگند به آن خدايى كه تو را آفريده و صورت بندى كرده است من شمارش آنها را مى دانم و نر آنها را از ماده آنها به اذن خداى عز و جل مى شناسم.

سردار لشكر ضلالت

روزى در دوران خلافت، حضرت على "عليه السلام" در مسجد كوفه با اصحاب خود نشسته بودند. شخصى گفت: خالد ابن عويطه در وادى القرى از دنيا رفته است، حضرت فرمود: او نمرده و نخواهد مرد تا اينكه سردار لشكر ضلالت و گمراهى گردد و علمدار او حبيب بن عمار خواهد شد.
جوانى از ميان جمعيت عرض كرد: يا اميرالمؤ منين "عليه السلام" من حبيب بن عمار هستم از دوستان صميمى و حقيقى شما.
حضرت فرمود: دروغ نگفته ام و نخواهم گفت براستى مى بينم خالد سردار لشكر ضلالت و گمراهى گرديده و تو علمدار او هستى و از اين در مسجد "شاره به باب الفيل" وارد مى شويد و پرده چشم شما بدر مسجد گرفته و پاره خواهد شد.

سالها از اين خبر حضرت على "عليه السلام" گذشت. در دوره خلافت يزيد، عبيدالله بن زياد والى كوفه شد. او لشكر فراوانى به جنگ حضرت سيدالشهداء "عليه السلام" مى فرستاد "همان افرادى كه از حضرت على "عليه السلام" خبر ضلالت خالد و علمدارى حبيب بن عمار را شنيده بودند در مسجد كوفه حاضر بودند" كه به ناگه صداى هلهله و هياهوى لشكريان برخاست "چون در آن زمان محل اجتماعات مساجد بود لذا لشكريان براى نمايش قدرت به مسجد مى آمدند" ديدند خالد بن عويطه سردار لشكر گمراهى است كه قصد كربلا و جنگ با امام حسين "عليه السلام" را دارد و از همان باب الفيل وارد مسجد شد در حاليكه حبيب بن عمار علمدار او بود، موقع ورود به مسجد پرده پرچم به در مسجد گرفت و پاره شد. [ شبهاى پيشاور، ص 940]




  • فردا كه هر كسى به شفيعى زنند دست



  • مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى



  • [ سعيدى شيرازى ]

/ 356