بزرگترين مربى بشر - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


بزرگترين مربى بشر

گويند: روزى اميرالمؤ منين "عليه السلام" با لباسى وصله دار در جمع مردم حاضر شد، كسى آن حضرت را در اين مورد سرزنش كرد. امام فرمود: يخشى القلب بلبسه و يقتدى المومن بى؛ يعنى: قلب با پوشيدن اين جامه به فروتنى و خشوع مى افتد و در عين حال مؤ منان نيز به من تاءسى خواهند كرد. [ نشان از بى نشانها]




  • تا هست على امام عاليست
    تا هست على امام عاليست



  • در مملكت دوكون واليست
    تا هست على امام عاليست



  • [ شاه نعمت الله ولى ]

پيراهن وصله اى

على "عليه السلام" مى فرمايد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دنيا را بدرود گفت، و كسى بود كه طى شصت و سه سال زندگى خشتى بر خشت ديگر نگذاشته بود و ما هم به دنبال وى راه مى پوييم ما هم هدف او را همى مى جوييم:
والله لقد رقعت مدرعتى هذه حتى استحيت من راقعها آنقدر بر اين جبه "لباس" كه به تن دارم وصله دوخته ام، كه از وصله كاريش شرم دارم، به من مى گويند جبه اى از نو بدست آور، زيرا اين جبه سراسرش وصله اى است ديگر پوشيدنى نيست ولى من بدو چنين پاسخ داده ام.
بگذار اين شب تيره به پايان رسد تا در روشنايى روز، قلب هاى روشن از دلهاى تيره آشكار شود. [ معصوم دوم، ص 114]

رشوه براى على

اشع بن قيس براى پيروزى بر طرف دعواى خود در محكمه عدل على "عليه السلام" متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفى پر از حلواى لذيذ به در خانه على "عليه السلام" آورد و نام آن را هديه گذاشت. على "عليه السلام" بر آشفت و فرمود: سوگواران بر عزايت اشك بريزند آيا با اين عنوان آمده اى كه مرا فريب دهى و از آئين حق بازدارى؟ به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانها است به من بدهند كه پوست جوى از دهان مورچه اى به ظلم بگيرم هرگز اين كار را نخواهم كرد، دنياى شما از برگ جويده اى در دهان ملخ براى من كم ارزش تر است على را با نعمتهاى فانى و لذتهاى زودگذر چه كار... [ تفسير نمونه]

/ 356