سهل؛ يارى صادق و همراهى دائمى امام على - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سهل؛ يارى صادق و همراهى دائمى امام على

سهل بن حنيف كارگزار حضرت على "عليه السلام" در شهر مدينه بود. وقتى حضرت براى پيكار صفين آماده مى شد حضرت به كارگزاران خود در تمام سرزمين اسلامى خود نامه نوشت و آنان را جملگى به كوفه فرا خواند از جمله آنها سهل بن حنيف بود او همراه قيس بن سعد كه از مصر برگشته بود به جانب كوفه رهسپار شد. وقتى آنها به كوفه
رسيدند حضرت ياران خود را فرا خوانده بود تا درباره جنگ با معاويه از آنها نظر خواهى كند و از آنان مى خواست كه نظر خود را علام نمايند. هاشم بن عتبه و عمار بن ياسر و قيس بن سعد نظر موافق خود را به حضرت اعلام نمودند، سپس گروهى از انصار گفتند: فردى از ميان شما جواب اميرالمؤ منين "عليه السلام" را بدهد در اينجا بود كه سهل بن حنيف پاسخ مثبت خود را به نمايندگى از انصار به حضرت اعلام كرد در جنگ صفين، سهل فرمانده سواران نيروهاى بصره بود.

سهل در جنگ صفين شركت فعال داشت وى همراه اميرالمؤ منين "عليه السلام" بعد از جنگ به كوفه برگشت و بعد از بازگشت به كوفه اين يار ديرينه و فداكار على "عليه السلام" از دنيا رفت. سيدرضى گويد: حضرت، حضرت، سهل را از ديگران بيشتر دوست مى داشت، لذا حضرت فرمود است: "لو احبنى جبل لتهافت" اگر كوهى مرا دوست داشته باشد "تكه تكه شده" فرو ريزد امام جعفر صادق "عليه السلام" مى فرمايد: وقتى كه سهل از دنيا رفت حضرت على "عليه السلام" او را با برداحمر يمنى كه منسوب به حبره بود كفن كرد، از امام باقر "عليه السلام" نقل شده است كه فرمود: رسول خدا بر جنازه حمزه 70 تكبير گفت و حضرت على "عليه السلام" بر جنازه سهل 25 تكبير گفت و اينها را به صورت پنج تا پنج تا بر جنازه او خواند، زيرا بعد از هر نماز گروهى مى آمدند و مى گفتند اى اميرمؤ منان ما به نماز نرسيديم و حضرت دستور مى داد جنازه را به زمين گذاشته بر او نماز مى خواند تا اينكه پنج مرتبه جنازه را بر زمين گذاشتند.
رحمت خدا بر سهل باد كه با افتخار زندگى كرد و در حالى از دنيا رفت كه على "عليه السلام" از او راضى بود. [ بحارالانوار، ج 42، ص 159]

صداى شيطان

روزى حسن بصرى خدمت اميرالمؤ منين "عليه السلام" كه كنار شط فرات بود ظرفى را پر از آب نموده و قدرى از آن را آشاميد و بقيه آن را روى زمين ريخت. عى "عليه السلام" فرمود: در اين كار اسراف نمودى زيرا آب را، بر زمين ريختى و بر روى آب نريختى، حسن بصرى از
روى اعتراض گفت: شما خون مسلمين را بر زمين مى ريزى اسراف نمى كنى، من به اين مقدار آب اسراف نموديم؟حضرت فرمود: اگر من در ريختن خون مسلمين اسراف مى كردم چرا به آنها كمك نكردى و جزء شورشيان با من جنگ نمودى؟ حسن گفت: من آماده جنگ شده بودم لباس و سلاح هم پوشيديم تا با شاميان همراه شوم همين كه از منزل بيرون آمدم هاتفى از آسمان صدا زد! قالت و مقتول در جهنم هستند لذا از تصميم خود منصرف شدم. حضرت فرمود: راست گفتى او برادرت شيطان بود.

نظارت در حكومت

سعيد بن قيس همدانى مى گويد: يكى از روزها به هنگام شدت گرما كه معمولا كوچه هاى شهر خلوت مى شد و هر كس در زير سايه بان و يا در خانه خود استراحت مى كرد، اميرمؤ منان على "عليه السلام" را ديدم كه در كنار ديوارى ايستاده است بخدمت آن حضرت رسيدم و پس از سلام علت ايستاد ايشان را در اين هواى گرم جويا شدم فرمود:
ما خرجت الا لا مظلوما و اغيث ملهوفا [ مستدرك، ج 20]

در اين ساعت از محل استراحت بيرون نيامدم مگر براى اينكه مظلومى را ياور و گرفتارى را پناهگاه باشم لذا ابن ابى الحديد در كتاب شرح نهج البلاغه خود مى گويد: اميرمؤ منان على "عليه السلام" خود اين كار را انجام مى داده و خانه اى نيز به نام بيت المقصص داشت كه مردم شكايت و تقاضاهاى خود را به آنجا مى بردند.




  • ديباچه مروت و ديوان معرفت
    فردا كه هر كسى به شفيعى زند دست
    مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى



  • لشكر كش فتوت و سردار اتقياء
    مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى
    مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى



  • [ سعدى ]

/ 356