توجيه در جنگ جمل - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

توجيه در جنگ جمل

در جريان جنگ جمل بعضى به بهانه اينكه اين جنگ يك نوع برادر كشى و مسلمان كشى است از دفاع مى كشيدند و بعضى از مقدس نماهاى چند آتشه صريحا امام بر حق، حضرت على "عليه السلام" را از اينكه با آشوبگران جمل مى جنگد مورد انتقاد قرار مى دادند. امام على "عليه السلام" آشكارا سپاه جمل را لعنت كرد، يكى از مقدس مآبها به على "عليه السلام" گفت: مؤ منين آنها را از لعن خود استثناء كن!
حضرت على "عليه السلام" قاطعانه به او فرمود: ويلك ما كان فيهم مؤ من [ بحارالانوار، ج 32، ص 326] واى بر تو كسى در ميان آنها مؤ من نيست.
و در جنگ صفين نيز بعضى با توجيه و حربه مسلمان كشى جايز نيست از يارى على "عليه السلام" دست كشيدند.

توجيه گر؛ مكار و پاسخ امام على

در جريان جنگ صفين كه بين سپاه امام على "عليه السلام" و سپاه معاويه در گرفت و هجده ماه طول كشيد عمار ياسر صحابى بزرگ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جزء سپاه اميرمؤ منان على "عليه السلام" بود. مسلمانان همه مى دانستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به عمار فرمود: تقتلك الفئة الباغية؛ گروه ستمگر و متجاوز تو را مى كشند.

عمار در جنگ صفين به شهادت رسيد و براى آنان كه در شك و ترديد بودند ثابت شد كه معاويه و پيروانش جمعيت ستمگر و ياغى را تشكيل مى دهند زيرا آنها عمار ياسر را كشتند، معاويه به غلط اندازى و توجيه گرى پرداخت و اعلام كرد كه على "عليه السلام" عمار ياسر را كشته است زيرا على "عليه السلام" او را به ميدان جنگ فرستاده و سبب كشتن او شده است و با اين توجيه گرى گروهى را فريب داد و اغفال كرد وقتى كه على "عليه السلام" از اين توطئه با خبر شد در پاسخ به اين غلط اندازى فرمود: اگر سخن معاويه درست باشد پس حضرت حمزه را رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كشته است زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را به ميدان فرستاد. عبدالله پسر عمر و عاص همين پاسخ على "عليه السلام" را به معاويه گفت: معاويه به قدرى خشمگين گرديد كه به عمر و عاص گفت: فرزند احمق خود را از اين مجلس بيرون كن. [ اعيان الشيعه، ج 42، ص 215]

نامه معاويه به على

معاوية بن ابوسفيان در عصر خلافت حضرت على "عليه السلام" پس از بروز جنگ صفين براى آن حضرت نامه اى نوشت كه در ضمن آن نامه چهار مطلب زيرا را مطرح كرده بود:

1- اينكه سرزمين شام را به من واگذار كن تا رهبرى آن را خودم به عهده بگيرم.

2- ادامه جنگ "صفين" موجب خونريزى زياد و موجب نابودى عرب خواهد شد، آن را متوقف كن.

3- ما هر دو طرف در مورد جنگ برابر هستيم و هر دو طرف مسلمانند و شخصيتهاى اسلامى در هر دو سو وجود دارند.

4- ما هر دو از فرزندان عبد مناف "جد سوم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم" هستيم و بر يكديگر برترى نداريم. بنابراين هنوز جاى آن هست كه از گذشته پشيمان شويم و آينده خود را اصلاح نماييم. امام على "عليه السلام" در پاسخ به معاويه، تك تك موارد سخن او را جواب داد و آن اين بود كه فرمود:

1- اينكه خواسته اى سرزمين شام را به تو واگذارم، آگاه باش من چيزى را كه ديروز از تو منع كردم امروز به تو نخواهم بخشيد "حكومت الهى امروز و ديروز ندارد".

2- اينكه نوشته اى جنگ موجب نابودى عرب مى شود، بدان كه اگر آن كس كه در جنگ كشته شده طرفدار حق است جايگاهش بهشت مى باشد و اگر طرفدار باطل است در آتش خواهد بود.

3- اينكه ادعا كردى در جنگ و جنگاوران من و تو جايگاهى مساوى داريم، چنين نيست زيرا تو در شك به درجه من در يقين نرسيده اى و اهل شام حريصتر از اهل عراق به آخرت نيستند.

4- اما اينكه گفته اى ما همه از فرزندان عبد مناف هستيم، آرى چنين است ولى اميه جد تو مانند برادرش هاشم جد من نيست و حرب جد تو مانند عبدالمطلب جد من نيست و ابوسفيان پدر تو مانند ابوطالب پدر من نيست و هرگز مهاجران مانند اسيران "كفار در فتح مكه" كه آزاد شده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هستند، و فرزندان صحيح النسب همانند منسوب به پدر نيستند و حق پرست همانند باطل پرست و مؤ من همانند مفسد نخواهد بود... وانگهى افتخار و برترى مقام نبوت در اختيار ماست كه با آن عزيزان را ذليل و ذليلان را ارجمند ساختيم... [ پيكار صفين، نهج البلاغه، نامه 17]

/ 356