دستگيرى قاتل على - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دستگيرى قاتل على

عبدالرحمن بن ملجم لعنة الله، از باقيمانده هاى خوارج نهروان بود، او كه از كوفه فرار كرده بود، طبق توطئه اى كه با همدستان خود، در مكه، طرح آن را به عهده گرفته بود مخفيانه به كوفه آمد، و سرانجام صبج شب نوزدهم ماه رمضان چهلم هجرت ضربت خود را بر فرق مقدس على "عليه السلام" وارد ساخت "كه على "عليه السلام" بسترى شد و شب 21 همان سال به شهادت رسيد" ابن ملجم لعنة الله پس از ضربت زدن پا به فرار گذاشت، يكى از مسلمانان كه از قبيله همدان بود و ابوذر نام داشت، او را دنبال كرد، به او رسيد سپس لباس ابن ملجم را كه در دست داشت، بر سر او انداخت، و آنگاه او را به زمين زد و
شمشيرش را از دستش گرفت، و او را نزد اميرمؤ منان على "عليه السلام" آورد.

وقتى كه چشم على "عليه السلام" به ابن ملجم لعنة الله افتاد، فرمود: النفس بالنفس "اين جمله در آيه 45 سوره مائده آمده و منظور قصاص قتل است كه قاتل بايد به قتل برسد". سپس فرمودند: اگر من از دنيا رفتم، همانگونه كه او مرا كشت، او را به قتل برسانيد، و اگر از اين ضربت، سالم ماندم، راءى خود را خواهم داد. ابن ملجم لعنة الله "اين خبيث ناپاك" گفت: سوگند به خدا، من اين شمشير را به هزار دينار خريده ام و با هزار درهم زهر، آنرا مسموم نموده ام، در اين صورت اگر اين شمشير به من خيانت كند "يعنى باعث قتل نشود" نفرين بر آن باد.

مردم او را از كنار بستر على "عليه السلام" دور كردند و از شدت ناراحتى نسبت به او با دندانهاى خود، گوشت بدن او را بريده بريده مى كردند و مى گفتند: اى دشمن خدا، اين چه كارى بود كه كردى؟ تو امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و سلم را به عزا نشاندى تو بهترين انسان ها را كشتى.
او خاموش بود، سخنى نمى گفت: او را بزندان افكندند. سپس مردم به حضور اميرمؤ منان "عليه السلام" آمده و با احساسات پر شور عرض د كردند: ما گوش بفرمان شما هستيم، هر گونه فرمان دهى، همان را در مورد اين دشمن خدا "ابن ملجم" اجرا مى كنيم، چرا كه او باعث هلاكت امت و تباهى دين شده است.

على "عليه السلام" فرمود: اگر زنده ماندم، راءى خود را خواهم گفت، و اگر از دنيا رفتم با او همانگونه رفتار كنيد كه با قاتل پيامبر، رفتار مى شود. نخست او را بكشيد، سپس بدنش را با آتش بسوزانيد. پس از شهادت على "عليه السلام" به امر امام حسن "عليه السلام" او را كشتند و سپس د ام هيثم كه از زنان قهرمان طايفه نخع بود پيكر ناپاك او را به آتش كشيد. [ اعلام الورى، ص 201 و 202]




/ 356