نباء عظيم كيست؟ - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




نباء عظيم كيست؟

از علقمه روايت شده كه گفت: روز جنگ صفين مردى از لشكر شام با سلاح بيرون آمد و قرآن را حمايل خود كرده بود و به جاى رجز خواندن چنانكه مرسوم اعراب در جنگها مى باشد سوره نباء را خواند: عم يتسائلون عن النبا العظيم الذى هم فيه مختلفون
من خواستم پيش روم و با او به جنگ بپردازم. اميرالمؤ منين "عليه السلام" فرمود: به جاى خود باش خود آن حضرت پيش رفت و به او گفت: اتعرف النباء العظيم هم فيه مختلفون؟ آيا آن خبر بزرگ را كه در او اختلاف كردند مى شناسى؟ گفت: نه حضرت فرمود: والله انى انا النباء العظيم فى اختلفتم و على ولايتى تنازعتم...؛ منم ان نباء عظيم و خبر بزرگ كه در من اختلاف كرديد و در ولايت من نزاع نموديد و از ولايت من برگشته و منحرف شديد پس از آنكه آن را پذيرفته بوديد و به ظلم و ستم از آن برگشتيد و هلاك شديد... پس از آن حضرت با شمشير سر و يك دستش را انداخت آنگاه برگشت و اين شعر را مى خواند:




  • ايى الله الا ان صفين دارنا
    و حتى تموتوا او نموت و مالنا
    ولاكم عن حومة الحرب مهرب



  • و داركم ما لاح فى الافق كوكب
    ولاكم عن حومة الحرب مهرب
    ولاكم عن حومة الحرب مهرب



خداوند نخواست كه صفين منزل ما و شما نباشد مادامى كه ستاره بر افق مى درخشد تا وقتى كه شما بميريد يا ما و ما را از جايگاه جنگ اميد فرار نيست. [ تفسير برهان، ج 4، ص 420]

اتصال معنوى شيعيان با على

رميله يكى از شيعيان على "عليه السلام" است مى گويد: در كوفه چند روزى دچار تب و لرز شدم و نتوانستم در نماز اميرالمؤ منين على "عليه السلام" حاضر شوم. روز جمعه اى بود در خودم سبكى درد را ديدم گفتم چه بهتر غسل جمعه اى بكنم و بروم امروز نماز جمعه اى با على "عليه السلام" بخوانم. در مسجد كوفه آمدم نشسته بودم كه عى "عليه السلام" به منبر خطبه مى خواند ناگاه تب و لرز من مجدد شروع شد ولى خودم را گرفتم و كنترل كردم. حضرت از خطبه فارغ و بعد هم نماز جمعه را خواند و بعد از نماز كسى را فرستاد دنبالم وقتى وارد منزل حضرت امير "عليه السلام" شدم. حضرت فرمود: رميله چه بود وقتى من روى منبر بودم چه چيزى عارضت شد ديدم كه به خود مى پيچيدى؟ عرض كردم يا على "عليه السلام" من مدتى تب و لرز داشتم امروز تبم كم شد؛ آمدم مسجد وقتى كه شما خطبه مى خوانديد تب و لرز آمد سراغم "حاصل فرموده حضرت"... حضرت فرمود: اين تب و لرز از تو بمن هم سرايت كرد. رميله مى گويد: عرض كردم: يا على "عليه السلام" آنهايى كه در مسجدند اينطور است يا شامل افراد خارج هم مى شود در مورد آنها هم همينطور است؟ حضرت فرمود: در شرق و غرب و عالم هر يك از شيعيان ما مبتلا به بشوند به ما هم اثر مى كند [ تفسير سوره حجرات، شهيد دستغيب، ص 216]

/ 356