على و رنج ها و مصائبش - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

على و رنج ها و مصائبش

يك نفر يهودى از امتحانات و آزمايشات الهى كه على "عليه السلام" از آنها سرافراز بيرون آمده بود سؤ ال كرد. حضرت تمامى امتحانات الهى خود را بر شمرد و دقيقا به بيان مسائل اجتماعى آن زمان مى پردازد و دقيقا در لابلاى گفتار امام؛ مظلوميت آن حضرت نمودار است كه در اينجا به يكى از آنها اشاره مى شود:

على "عليه السلام" فرمود: اى برادر يهودى كسى كه پس از ابوبكر زمامدار حكومت شد در ورود و خروج همه كارها با من مشورت مى كرد و طبق دستور من كارها را انجام مى داد و در كارها سخت از من نظر مى خواست و طبق نظر من رفتار مى كرد؛ نه من كسى را سراغ دارم و نه اصحابم؛ كه به جز من در كارها با او مشورت كرده باشد... چون مرگ ناگهانى او فرا رسيد و بدون بيمارى قلبى كه بتواند تصميمى در حال صحت بگيرد؛ از دنيا رفت...

نتيجه كار دومى اين شد، پرونده زندگانيش موقعى بسته شد كه عده اى را كانديد و نامزد خلافت كرد كه من ششمين آنها بودم و مرا با هيچ كدام آنها برابر ندانست و همه حالات مرا از وارثت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و خويشاوندى و نسب و دامادى بدست فراموشى سپرد...

خلافت را در ميان ما به شورى واگذار نمود و فرزند خود را بر همه ما حاكم كرد و دستور داد كه اگر طبق دستور او عمل نكرديم و مجلس د شورى تشكيل نداديم گردن هر شش نفر ما را بزند. اى برادر يهودى! مى دانى كه براى همين پيش آمد ناگوار چه اندازه صبر و تحمل لازم است؟ آنان در آن چند روزى كه بودند هر كدام به نفع خويش شروع به فعاليت و سخنرانى نمودند ولى من دست روى دست گذاشتم و ساكت بودم... "در آن شورا" يكى از خود راءى ها و سرسخت هاى آن هياءت شش د نفرى، تند كردى و كار را از دست من گرفت و به طمع شركت در بهره بردارى از خلافت، حكومت را بدست عثمان سپرد، و عثمان كسى بود كه نه با او و نه با هيچ يك از حاضرين در شورا از نظر اخلاقى مساوى نبود چه رسد به كمتر از آنان... سپس طولى نكشيد كه همان سرسختى ها كه در انتخاب عثمان مؤ ثر بودند، او را كافر شمردند و از او بيزارى جستند. عثمان به نزد دوستان صميمى خود رفت و به ديگر اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مراجعه كرد و در خواست استعفا از بيعت خود را نمود و از آشوبى كه به پا كرده بود اظهار پشيمانى مى نمود اى برادر يهودى! اين پيش آمد از پيش آمد قبلى سخت تر و دلخراش تر بود... از اين جريان آنچنان ناراحت شدم كه قابل توصيف نيست و اندازه اى ندارد ولى چاره اى جز صبر نداشتم كه بگذارم و بگذارم... به خدا قسم اى برادر يهودى مرا از شورش عليه عثمان همان چيزى جلوگيرى كرد كه از قيام عليه حكومت قبلى جلوگيرى كرده بود...

اى برادر يهودى! هيچ تغييرى در تصميم خود راه نداده ام و به اين جهت در برابر عثمان ساكت ماندم و آنچه مرا وا داشت كه از اقدام عليه او دست نگهدارم اين بود كه من در نتيجه آزمايشى كه از او كرده بودم مى دانستم اخلاقى كه او دارد او را رها نخواهد كرد تا مردم را به كشتن و خلعش د بكشاند... [ خصال صدوق، ص 435]

/ 356