امام العارفين و مطالعه آسمان - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام العارفين و مطالعه آسمان

يكى از اصحاب امام على "عليه السلام" به نام حبة عرنى مى گويد: شبى من و نوف در صحن حياط دارالاماره كوفه خوابيده بوديم در اواخر شب بود كه ناگاه ديديم على "عليه السلام" در صحن دارالاماره مانند افراد واله و حيران دستها را به ديوار نهاده و اين آيات را تلاوت مى كند.
ان فى خلق السماوات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الالباب به طور مسلم در آفرينش آسمان و زمين و در آمد و رفت منظم شب و روز نشانه هايى "بر توانايى و حكمت حق" براى خردمندان وجود دارد.
الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السماوات و الارض، ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار
خرمندان آنان اند كه در همه حال و تمام اوقات به ياد خدا هستند و ايستاده و نشسته و به پهلو خوابيده خدا را ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين انديشه مى نمايند و مى گويند: پروردگارا اين دستگاه با عظمت را بيهوده نيافريدى ساحت مقدست "از انجام كار لغو و بيهوده" پاك منزه است پس ما را از آتش كيفر خود نگه دار.
ربنا انك من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من انصار. پروردگارا هر كسى را كه به دوزخ برى سرافكنده و بى آبرويش كرده اى و ستمگران يارانى ندارند.
ربنا سمعنا مناديا ينادى للليمان ان آمنو بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار . پروردگارا ما، نادى منادى ايمان را شنيديم كه به پروردگار خود ايمان آوريد و ما
ايمان آورديم پروردگارا گناهان ما را ببخش و ما را در شمار نيكان از اين جهان ببر.
ربنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيامه انك لا تخلف الميعاد [ آل عمران / 191 - 194]
پروردگارا آنچه به وسيله پيامبران به ما وعده كردى به ما عنايت فرما و در روز قيامت ما را سرافكنده و شرمسار مكن كه به طور قطع تو خلاف وعده نمى كنى.

حبه مى گويد: على "عليه السلام" در آن شب اين آيات را مكرر تلاوت مى كرد و آن چنان مجذوب مطالعه آسمان و دلباخته خالق اين زيباييها و پديد آوردنده اين همه عظمت و شگفتى شده و چنان از خود بى خود بود كه گويى هوش از سرش پريده بود من و نوف هر دو در بستر آرميده ناظر اين منظره حيرتزده بوديم، كه على "عليه السلام" كم كم به خوابگاه من رسيد. آن گاه خطاب به من فرمود: حبه خواب هستى يا بيدار؟ گفتم: بيدارم آقا، شما با اين جهاد و كوشش با آن همه سوابق درخشان و خدمتهاى فراوان به اسلام و يا اينكه در زهد و تقوا و عبادت بى نظيرى چنين اشك مى ريزى و از هيبت و خشيت خدا چنين حالى دارى پس ما بيچارگان چه كنيم؟ على چشمها را به پايين انداخت و شروع به گريه كرد و آن گاه به من فرمود:

اى حبه: همگى ما در برابر خدا ايستگاهى داريم و هيچ يك از اعمال ما بر او پوشيده نيست. اى حبه: به طور قطع خداوند از رگ گردن به من و تو نزديكتر است. اى حبه هيچ چيز نمى تواند من و تو را از خداوند پنهان دارد. آن گاه حضرت رفيقم نوف را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى نوف! خوابى؟

- نه يا اميرالمؤ منين خواب نيستم حالت حيرت انگيز و شگفت آور شما موجب شد كه امشب فراوان گريستم.
فرمود: اى نوف: اگر امشب از خوف خدا فراوان گريه كردى فردا در برابر خدا چشمانت روشن خواهد شد. اى نوف هيچ قطره از اشكى از ديدگان كسى از خشيت خدا جارى نمى شود مگر آنكه درياهايى از آتش را خاموش مى كند و آخرين جمله اى كه
از خدا در ترك انجام مسئوليتها بترسد! آنگاه از برابر ما گذشت در حالى كه با خود زمزمه مى كرد و مى گفت:
خدايا! اى كاش مى دانستم هنگامى كه غافلم، آيا تو از من اعراض كرده اى يا به من توجه دارى. و اى كاش مى دانستم كه با اين خواب طولانى؛ و كوتاهى در سپاسگزارى نعمتهايت حالم در نزد تو چگونه است.
نوف گويد: به خدا قسم على "عليه السلام" تا صبح در همين حال بود. [ بحارالانوار، ج 1]

قرآن صامت، قرآن ناطق

اميرالمؤ منين "عليه السلام" شبى از مسجد كوفه به سوى خانه خويش د حركت كرد، در حالى كه كميل بن زياد كه از دوستان خاص ان حضرت بود او را همراهى مى كرد، در اثناء راه از كنار خانه مردى گذشتند كه صداى تلاوت قرآنش بلند بود و آيه امن هو قانت اناء الليل... [ سوره زمر، 9] را با صداى دلنشين و حزين مى خواند، كميل در دل خود از حال اين مرد بسيار لذت برد و از روحانيت او خوشحال شد، بدون آنكه چيزى بر زبان براند. امام "عليه السلام" رو به سوى او كرد و فرمود: سر و صداى اين مرد مايه حجاب تو نشود زيرا او اهل دوزخ است و به زودى خبر آن را به تو خواهم داد! كميل از اين مساءله در تعجب فرو رفت. نخست اينكه امام "عليه السلام" بزودى از فكر و نيت او آگاه گشت و ديگر اينكه شهادت به دوزخى بودن اين مرد ظاهر الصلاح داد....مدتى گذشت تا سرانجام كار خوارج به آنجا رسيد كه در مقابل اميرمؤ منان "عليه السلام" ايستادند و حضرت با آنها پيكار كرد، در حالى كه قرآن را آن گونه كه نازل شده بود حفظ كرده داشتند، اميرمؤ منان "عليه السلام" رو به كميل كرد و در حالى كه شمشير در دست حضرت بود و سرهاى آن كافران طغيانگر بر زمين افتاده بود با نوك شمشير به يكى از آن سرها اشاره كرد و فرمود: اى كميل! اين همان شخصى است كه در آن شب تلاوت قرآن نمود در حالى كه او تعجب تو را برانگيخته بود. كميل دست حضرت را بوسيد و استغفار كرد. [ تفسير نمونه، ج 19]

/ 356