على و قرآن - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

على و قرآن

روزى على "عليه السلام" به جماعتى فرمود: من آيه اى از قرآن را نازل نشده الا اينكه مى دانم آن آيه در كجا و درباره چه سى نازل شده، در دشت نازل شده يا در كوه.
سؤ ال كردند: درباره خود شما چه آيه اى در قرآن نازل شده است؟ حضرت فرمود: اگر از من نمى پرسيديد به شما نمى گفتم، همانا درباره من اين آيه نازل شده [ رعد - 7] "همانا تو منذرى و براى هر قومى رهبرى" و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم منذر است و من رهبر شما هستم به آنچه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آورده است. [ امالى صدوق] لذا وقتى در روز وحى به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى رسد تا شب نشده بود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وحى الهى را به على "عليه السلام" مى رساند، اگر شب هنگام به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وحى مى شد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم صبح نمى كرد تا آنكه وحى الهى را به على "عليه السلام" خبر مى داد. [ امالى شيخ صدوق]

ارادتمندى، سعادتمندى

حجاج بن يوسف دو تن از دوستان على "عليه السلام" را دستگير كرد به يكى از آنها گفت: از على بيزارى بجو! او گفت:! اگر اين كار را نكنم تو چه خواهى كرد؟ حجاج گفت: به خداوند تو را مى كشم يا با بريدن دو دست يا دو پايت هر كدام را مى خواهى خود انتخاب كن.
او گفت: اى حجاج روز قصاص "قيامت" مى رسد تو خود هر كدام را مى خواهى اختيار كن.

حجاج گفت: بخدا زبان تيزى دارى، پروردگارت كجاست؟ او گفت: در كمين هر ستمكار، حجاج دستور داد هر دو دست و پاى او را بريدند و بدارش زدند: حجاج سراغ رفيق او رفت آنگاه از او پرسيد: تو چه مى گويى؟ او نيت گفت: من نيز هم عقيده رفيق خود هستم، حجاج دستور داد تا گردن او زدند و سپس به دار آويختند. [ امالى شيخ صدوق]

نماز جمعه

امام على "عليه السلام" فرمود: حاضران در نماز جمعه سه دسته اند، دسته اول آنهائى هستند كه با تواضع و آرامش، پيش از امام حاضر مى شوند و نماز جمعه اينها كفاره گناهانشان است تا جمعه ديگر و به اضافه سه روز هم بيشتر، چون خداوند مى فرمايد هر كه حسنه اى انجام دهد ده برابر آن را دارد. [ انعام - 160]

دوم مردمى كه با جنجال و تملق و دلتنگى حاضر شوند، اين مردم هم گناهانشان ريخته مى شود.
سوم، مردمى كه در حال خطبه امام مى آيند كه اين خلاف سنت است و او از آن دسته است كه چون از خداوند درخواستى كند خداوند اگر بخواهد به او عطا مى كند و اگر نخواهد محرومش خواهد كرد [ امالى شيخ صدوق]

مست جام ولايت على

روزى على "عليه السلام" يكى از شيعيانش را كه مدتهاى مديدى او را نديده بود ديدار كرد، با اينكه نشانه هاى پيرى در صورت او معلوم شده بود و ليكن هنوز چابك و قوى راه مى رفت.
حضرت به او فرمود: پير شدى اى مرد. او عرض كرد: در اطاعت از تو عمر سپرى شده و پير شدم، اى اميرالمؤ منين "عليه السلام".
حضرت فرمود: چابك هم راه مى روى، عرض كرد، بقصد دشمنانت "نابودى دشمنان" اينگونه مى روم اى اميرالمؤ منين "عليه السلام" حضرت فرمود: هنوز در تو توان و نيروئى باقى مانده است؟
عرض كردم: تقدمى آستانت يا اميرالمؤ منين "عليه السلام". [ امالى صدوق]

/ 356