قضاوتى جامع و كامل - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




قضاوتى جامع و كامل

روزى در دوران خلافت حضرت سه نفر را به محضر امام آوردند، كه هر سه نفر به
نحوى در قتل فردى شركت داشته اند يكى از آنان مقتول را نگه داشته بود و ديگرى او را كشته بود و شخص سوم در رؤ يت و شناسايى مقتول، آنان را يارى كرده بود. امام دستور دادند كه فرد اخير را نابينا كنند و آن كسى كه مقتول را گرفته بود را به زندان بيندازند "تا زمان فوت در آن مكان محبوس باشد" و قاتل را در دستور قصاص نفس د دادند. [ دعائم الاسلام، ج 2، ص 409]

عدالت مجسم

در عهد حكومت امام على "عليه السلام" دزدان حرفه اى پديد آمده بودند كه پس از دو مرتبه گرفتارى و قطع دست راست و پاى چپ، براى سومين بار به سرقت روى آورده و گرفتار گرديده بودند، امام اين گروه را به زندان افكند و اظهار داشت:
انى لا ستحى من ربى ان ادعه بلايد يستنظف بهاو لارجل يمشى بهاالى حاجته؛ من شرم دارم كه كسى را بدون دست و پا قرار دهم تا از نظافت خود عاجز و امكان رفتن و بر آوردن حاجات خود را نداشته باشد. [ دعائم الاسلام، ج 2، ص 469]

نمونه ديگرى: نوجوانى بود كه به حد بلوغ نرسيده بود؛ اين جوان مرتكب سرقت گرديده بود. امام دستور دادند كه بخشى از گوشت اطراف انگشتان او را قطع كنند، سپس تهديد نمودند كه اگر مجددا به سرقت رو آورد دست او را قطع خواهند كرد. [ الاستبصار، ج 4، ص 248]

اولين صحنه ملاقات ابن ملجم با امام على

بعد از اينكه امام على "عليه السلام" به حكومت رسيد، حبيب بن منتخب را كه فرماندار و والى اطراف يمن از جانب عثمان بود را بر رياستش ابقا كرد، و طى نامه اى به او سفارش تقوا كرد و از او خواست تا از مسلمانان آنجا بيعت بگيرد، حضرت نامه خود را مهر زد و با يك مرد عرب نزد او فرستاد، حبيب وقتى نامه امام را گرفت مردم را به بيعت امام فرا خواند، مردم آن ديار نيز اطاعت كردند. آنگاه گفت: من مى خواهم ده تن از سران و شجاعان شما را به جانب آن حضرت روانه كنم، آنها پذيرفتند.

او در ابتدا صد نفر را انتخاب كرد و از جمع آنها هفتاد تن و از هفتاد تن سى نفر و از سى ده نفر را انتخاب كرد و به جانب
امام فرستاد، بعد از آنكه كه آن ده نفر به حضور امام رسيدند و به امام تبريك گفتند، امام به آنها خوش د آمد گفت، در آن جمع ده نفر ابن ملجم - لعنة الله عليه - حركت كرد و در مقابل امام ايستاد و گفت: سلام بر تو اى امام عادل و بدر كامل، شير بزرگوار، قهرمان دلاور، سوار بخشنده، و كسى كه خداوند او را بر بقيه مردم فضيلت داد صلوات و درود خدا بر تو و خاندانت، شهادت مى دهم كه تو به حق و حقيقت اميرالمؤ منين هستى، و تو وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و خليفه او وارث علم او مى باشى، خداوند لعنت كند كسى را كه حق و مقام تو را منكر شود!...

حضرت امير "عليه السلام" به جانب ابن ملجم خيره شد و پس از آن به گروه اعزامى نظر كرده آنگاه آنها را مقرب داشت... حضرت دستور داد كه به هر نفر از آنها حله اى يمنى عبايى عدنى بخشيدند. امام فرمان داد كه آنها مورد احترام قرار بگيرند.
آن جماعت هنگامى كه حركت كردند ابن ملجم مجدد در مقابل حضرت ايستاد و اشعارى را انشاء كرد: تو گواه پاك، صاحب خير و نيكى و فرزند شيران طراز اول مى باشى اى وصى محمد صلى الله عليه و آله و سلم... [ بحارالانوار، ج 42]

گفتگوى امام على با ابن ملجم

بعد از اينكه ابن ملجم عرض ارادت به امام كرد "در داستان قبلى ذكر شد" امام گفتار او را تحسين كرد و فرمود: اسمت؟ گفت: عبدالرحمن. حضرت فرمود: فرزند چه كسى هستى؟ گفت. فرزند ملجم مرادى.
حضرت فرمود: آيا تو مرادى هستى؟ گفت: آرى اى اميرالمؤ منين! حضرت فرمود: انا لله انا اليه راجعون و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم. حضرت مكرر به او نگاه مى كرد و يك دست خود را به ديگرى مى زد و كلمه استرجاع را بر زبان جارى مى نمود. بعد فرمود: واى بر تو! آيا تو از قبيله بنى مرادى؟ گفت: آرى در اينجا حضرت اين اشعار را خواند:




  • انا انصحك منى بالوداد
    اريد حياته و يريد قتلى
    عذيرك من خليلك من مراد



  • مكاشفه و انت من الاعادى
    عذيرك من خليلك من مراد
    عذيرك من خليلك من مراد


من تو را به دوستى نصيحت مى كنم آشكارا و حال آنكه مى دانم تو از دشمنان من مى باشى من قصد زنده ماندن او را دارم و او قصد قتل؛ مرا عذر خواه تو دوستت از قبيله مراد است. [ بحارالانوار، ج 42]

/ 356