پيوسته مظلوم بوده ام - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


پيوسته مظلوم بوده ام

على "عليه السلام" مى فرمايد: من پيوسته مظلوم بوده ام "از كودكى" تا به امروز چنين بوده است.

"فراموش نمى كنم" هنگامى را كه برادرم عقيل به چشم درد مبتلا شد او به حكم
ضرورت مى بايست دارو مصرف مى كرد.

اما بهانه مى آورد و تسليم نمى شد و مى گفت: اگر بناست من دارو مصرف كنم نخست بايد على از آن دارو استفاده كند و كسان من "براى خوشايند او" مرا مجبور مى كردند و آن دارو را در چشمان من كه هيچ دردى نداشت مى ريختند... [ وسايل الشيعه ج 12 ص 129] اما مظلوميتم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين بود كه: هر كينه اى كه قريش از رسول خدا بر دل داشت "و جرأت اظهار و يا فرصت ابراز آن را نيافت" پس از رحلت آن حضرت همه را بر من آشكار ساخت و تا توانست بر من ستم كرد...

قريش چه از جان من مى خواهد اگر خونى را از آنها ريخته ام به امر خدا و فرمان رسولش بوده است آيا پاداش كسى كه در طاعت خدا و رسول صلى الله عليه و آله و سلم امر بوده است بايد اين چنين داده شود؟!!

قريش دنيا را به نام ما خورد و بر گرده ما سوار شد!

شگفتا از اسمى بدان پايه و از حرمت و عظمت، و مسمايى بدين حد از خوارى و خفت. [ شرح نهج البلاغه، ج 20 ص 328]

خانواده اى با ايمان

امام صادق "عليه السلام" مى فرمايد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مشغول نماز بود و على "عليه السلام" نيز به آن حضرت اقتداء كرده بود ابوطالب در حالى از كنار آنها مى گذشت كه پسرش جعفر نيز همراهش بود.

ابوطالب "عليه السلام" به جعفر گفت: پسر جانم برو، و به عموزاده ات "پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم" اقتدا كن، جعفر نيز به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اقتدا كرد.

ابوطالب شاد شد و در حالى كه برمى گشت اين شعر را مى گفت.




  • ان عليا جعفرا ثقتى
    والله لا اخذل النبى و لا
    لا تخذ لا وانصرا ابن عمكما
    اخى لا مى من بينهم و ابى



  • عند مسلم الزمان و الكرب
    يخذله من نبى ذوحسب
    اخى لا مى من بينهم و ابى
    اخى لا مى من بينهم و ابى



على و جعفر من؛ پشت و پناهنده اند به وقت سختى؛ و شدت من پيغمبر را خوار و بى كس نمى سازم كه فرزندم مرد با همتى است
شما دست از محمد برنداريد "على و جعفر"... [ امالى صدوق]

/ 356