داستانهاى متفرقه از زندگى امام على - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داستانهاى متفرقه از زندگى امام على

[ داستانهاى اين فصل به جهت معلوم نبودن آن از حيث زمانى به يك فصل مجزا اختصاص يافت. ]

احترام را متوجه باش

روزى دو نفر مرد به حضور اميرمؤ منان على "عليه السلام" آمدند آن حضرت براى هر كدام از آنها تشكى انداخت يكى از آنها روى آن نشست ولى ديگرى از نشستن بر روى تشك خوددارى كرد امام على "عليه السلام" به آن مرد فرمود: بر آن بنشين؛ فانه لا يابى الكرامة الاحمار: خوددارى از احترام نمى كند مگر جز الاغ
سپس گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر گاه شخصيت مورد احترام نزد شما آمد او را احترام كنيد. [ اصول كافى، ج 2. ]

انواع انسانهاى

مردى به حضور اميرمؤ منان على "عليه السلام" رسيد و عرض كرد: اى اميرمؤ منان راهى از راههاى نيكى را به من سفارش كن كه با عمل به آن نجات يابم؟
اميرمؤ منان "عليه السلام" فرمود: اى سؤ ال كننده! گوش كن، سپس بفهم، سپس يقين و باور كن و سپس آن را عمل كن، بدان كه انسانها بر سه دسته اند:

1- زاهد پارسا

2- صابر و مقاوم

3- راغب و فريفته دنيا.

 

اما زاهد، كسى است كه اندوهها و شادى ها از دلش خارج شده نه به چيزى از امور دنيا كه به داده شده شاد است و نه از آنچه از دنيا از دستش رفته افسوس مى خورد پس چنين كسى آسوده خاطر است.
اما صابر، كسى است كه قلبا آرزوى امور دنيا مى كند ولى وقتى كه به آن رسيد
هوسهاى نفسانى خود را كنترل مى نمايد تا سرانجام ناخوش و آثار بد آن دامنگيرش نگردد او به گونه اى است كه اگر بر دلش آگاه شوى از خويشتن دارى و تواضع و دور انديشى او تعجب كنى.

و اما راغب دنيا؛ كسى است كه: هيچ باكى ندارد كه از كجا امور دنيا به او مى رسد آيا از راه حلال يا حرام، و باكى ندارد كه امور دنيا موجب چركين شدن آبروش گردد خود را هلاك كند و جوانمردى خود را از بين ببرد فردى در گنداب دنيا پريشان و سرگردان است. [ اصول كافى، ج 2، ص 455. ]

/ 356